به مناسبت سالروز شهادت :خاطره شهید فخرالدین رنجبری به روایت پدر
شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۲۵
امروز سیزدهم آبانماه سالروز شهادت یکی از جان برکفان نیروی انتظامی هست. شهید فخرالدین رنجبری فرزند حسین و طیبه متولد یکم فروردین 1360که در روستای سرزه از توابع شهرستان بندرعباس دیده به جهان گشود .پدرش کارمند می باشد. فخرالدین تا سوم راهنمایی درس خواند و در روز اول شهریور سال 1377 به استخدام نیروی انتظامی در آمد ودر این لباس مشغول خدمت بود . یکی از خصوصیات اخلاقی شهید به روایت پدرش سادگی و ساده پوشی و کمک و دستگیری دیگران بود
نوید شاهد هرمزگان:

زندگینامه
شهید فخرالدین رنجبری فرزند حسین و طیبه  متولد یکم فروردین 1360که در روستای سرزه از توابع شهرستان بندرعباس دیده به جهان گشود .پدرش کارمند می باشد. فخرالدین تا سوم راهنمایی درس خواند و در روز اول شهریور سال 1377 به استخدام  نیروی انتظامی در آمد ودر این لباس مشغول خدمت بود . یکی از خصوصیات اخلاقی شهید  به روایت پدرش سادگی و ساده پوشی و کمک و دستگیری دیگران بود  . فخرالدین  در تاریخ 13آبان 1379 در محور زاهدان به خاش در حین مراجعت از ماموریت پاکسازی روستای گورناک به دلیل وازگونی خودرو که منجر به مصدومیت شدید و خونریزی مغزی  او شد به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

سه خاطره ازشهید به روایت پدر
خاطره اول
  یکی از خصوصیات فخرالدین ساده پوشی اش بود.بعد از اینکه کمی بزرگ شده بود ،هیچگاه لباس نو به تن نمی کرد، وقتی که لباس نو هم می خرید ابتدابه برادرهایش می داد که بپوشند و مقداری که رنگ کهنگی به خودش گرفت آن را می پوشیدومعتقد بود که خیلی ها این شرایط رو ندارند و احتمال دارد حسرت پوشیدن لباس نو رو داشته باشند.

خاطره دوم 
چند روز قبل از شهادتش تلفنی با برادر بزرگترش صحبت کرده بود . به برادرش گفته بود: میخوام برم سینما فیلم شور عشق رو ببینم. اما نمیدونم این عشق زمینی است و یا آسمانی، اما به شما قول میدم  به زودی فیلمی بازس خواهم کرد که عشقش آسمانی باشد و به مادر بگو که بعد از این توی محله تو را مادر شهید خطاب می کنند. برادرش {از پشت تلفن}خیلی جدی به فخرالدین گفت: این حرفهای بچه گانه رو چرا میرنی؟ که برگشت و در جواب برادرش گفت: خودت داری میگی بچه گانه ،پس زیاد جدی نگیر. اما چند روز بعد واقعا بازیگر نقش اول فیلم عشق ، آسمانی شد و با شهادتش به ما فهماند که حتی مرگ هم برای او بازیچه ای بیش نیست..


خاطره سوم
روز مراسم تشییع پیکرشهید یکی از  مردهای همسایه ها به شدت گریه می کرد که باغث تعجب همه حتی خانواده شده بود. همین باعث شد که علت گریه واینهمه ناراحتی رو ار او جویا شوند که در پاسخ گفت: زمانی که من سرباز بودم خیلی مواقع هزینه ایاب و ذهاب مرا بدون اینکه  کسی متوجه بشه پرداخت می کرد و من هیچگاه نتونستم از دین او خارج بشم و در حالی که الان در میان ما نیست.


منبع: پرونده فرهنگی شهید، دفترچه روایت عشق،اداره اسناد و انتشارات




برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده