شهید ابراهیم محبوب در چهارم دی ماه 1365 در جزیره بوارین در عملایت کربلای 4 به شهادت رسید. خاطره ای کوتاه از این شهید واحد اطلاعات عملیات را مرور می کنید.

شام وداع شهید ابراهیم محبوب

نوید شاهد: گفت: مادر می خواهم مهمانی بدهم و بچه های گردان را با خانواده هایشان دعوت کنم. از نظر شما اشکالی ندارد؟

گفتم: نه مادر، شما و خانم، حق دست زدن به سیاه و سفید را ندارید. خودشان کارها را می کنند. فقط می خواهم با خانواده های بچه ها آشنا بشوید.

یک گوسفند سر برید، و دخترش را عقیقه کرد. برای شام قورمه آماده کرد. شب مهمان ها آمدند. ابراهیم با خوشحالی به استقبال آن ها رفت، خوش آمد می گفت و آن ها را معرفی کرد. پس از معرفی همرزمانش، به ما اشاره کرد و گفت: ایشان مادر شهید آینده هستند و ایشان هم، همسر شهید آینده.

همه می خندیدند، بعضی خانم ها میگفتند: خدا نکند بعضی از بچه ها می گفتند: انشالله.

ما نشسته بودیم. همرزمان ابراهیم پذیرایی می کردند. از اینکه با هم هستند خیلی خوشحال بودند.

وقتی به چهره هایشان نگاه می کردم، صداقتی در چهره هایشان می دیدم که تا آن موقع، در هیچ کس ندیده بودم. وقتی با همسرانشان صحبت می کردم هم، این صداقت را در حرف هایشان احساس می کردم. عاشق شوهرانشان بودند. و آن ها را از صمیم قلب دوست داشتند.

شام خوردیم، مهمان ها خداحافظی کردند و رفتند. روز بعد، همه با هنم، عازم منطقه ی جنگی شدند، پس ازم دتی، خبر شهادت بعضی از دوستانش را از رادیو شنیدم. به شب مهمانی فکر می کردم، به خصوص به حرف ابراهیم که می گفت: ایشان، مادر شهید آینده هستند. خیلی ناراحت و نگران بودم. هیچ خبری از ابراهیم نبود.

در تشییع جنازه های دوستان ابراهیم شرکت می کردم و امیدوار بودم که ابراهیم زنده باشد. تا اینکه خبر شهادت برایم آوردند. گفتند عراقی ها جنازه اش را بعد از آنکه در بصره چرخانده و رقص و پایکوبی کرده اند، همانجا دفن کرده اند. خوشحال بودند که یک فرمانده ایرانی را به شهادت رسانده اند، در حالی که شهادت آرزوی ابراهیم بود.

مادر شهید


منبع: چشمان فرمانده، خاطرات شهیدان واحد اطلاعات عملیات یگان های رزم خراسان، سید تقی شکری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده