يکشنبه, ۰۷ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۱۹
درآستانه چهلیمن سال پیروزی باشکوهمند انقلاب اسلامی که مدیون جانفشانی و نثار خون هزاران شهید سرافراز انقلاب هستیم . استان هرمزگان هم 6 شهید سرافراز تقدیم کشور عزیزمان نموده است به همین مناسبت به معرفی آنان می پردازیم
نوید شاهد استان هرمزگان :ویژه نامه شهدای انقلاب استان هرمزگان (1)شهید والامقام جهانگیرامینی"

 درآستانه چهلیمن سال پیروزی باشکوهمند انقلاب اسلامی  که  مدیون  جانفشانی و نثار خون هزاران شهید سرافراز  انقلاب هستیم . استان هرمزگان هم 6 شهید سرافراز تقدیم کشور عزیزمان نموده است به همین مناسبت به معرفی آنان می پردازیم .

ویژه نامه شهدای انقلاب استان هرمزگان(1)

زندگی نامه:

تولد و کودکی

شهید امینی در سال 1327 در جزیره هرمز به دنیا آمد. 

در سه سالگی پدر خویش را از دست داد. از آن به بعد زندگی آنها خیلی سخت می گذشت. مادرش که به غیر از جهانگیر سه دختر دیگر داشت، با مشقت تمام آنها را بزرگ کرد. 

او به خاطر ضعف مادی نتوانست بیشتر از کلاس پنجم به تحصیلاتش ادامه دهد. 

مدتی کارگری می کرد. بعد ها به کارگری در آرایشگاه پرداخت. تا 16 سالگی در بندرعباس بود، بعد از آن به میناب آمده مغازه آرایشگری باز کرد. 


ازدواج 

در سال 1353 ازدواج کرد و دو دختر به نام صدیقه  و مریم نتیجه این ازدواج بود. 

همسر شهید در مورد ایشان اینطور بیان نمودند: " واقعا یک فرد مسلمان و فداکار بودند. 

برای یک بار هم از ایشان دروغ نشنیدم و خیلی برای من احترام قائل بودند و واقعا مرد بودند و کم نظیر. 

روحیه اش این گونه بود که با مستضعفین گرم بگیرد و زندگی کند. در عید نوروز فقرا را به سر سفره عید خود دعوت می کرد." 


خصوصیات اخلاقی 

آدم بسیار خوش رویی بود و به همه احترام می گذاشت. مخصوصا با جوان ها بیشتر گرم می گرفت. 

درستکاری و صداقت عجیبی داشت. همیشه به فکر بینوایان و بیچارگان بود. 

شجاعت بسیاری داشت. 

روایت دوست شهید از شجاعت شهید: 

"یکی از دوستان آقای احمد عباس نسب که از دوستان ایشون و هم دوره ی خدمت سربازی ایشون بودند تعریف نمودند که یک روزی ما نشسته بودیم داخل مغازه شهید و منتظر بودیم که سرمون رو اصلاح بکنیم که ماشین شهربانی رسید و یکی از افسران شهربانی که گویا دستی در آزار و اذیت مبارزان انقلابی شهر میناب داشت اومد که سرش رو اصلاح کنه. آقای امینی به دوستانش گفته که ایشون داره میاد من به این دلیل نمی خوام سرش  رو اصلاح کنم. هر کسی می ترسه از اینجا بره. سلام هم بکنه من جواب سلامش رو نمیدم. مردهایش بنشینندو  هر کسی هم می ترسه بره بیرون. ما هم گفتیم چه ترسی داریم و ما هم می نشینیم. همه نشسته بودیم که افسر اومد با همون قیافه و لباس نظامیش. دست به کمر گرفت و گفت آقا وقت دارید؟ که شهید امینی اصلا توجهی بهش نکرد. چند بار تکرار کرد و هیچ کس توجهی بهش نکرد و ایشون رفتن."


شروع فعالیت انقلابی

همسر شهید :

او اغلب مسائل را با من در میان می گذاشت و برایش همسر مورد اطمینانی بودم. 

حدواد در سال 55 بود که با یکی از دوستانش به نام مجیدی در ارتباط بود و بعدا که او را دستگیر کردند، با کسانی دیگر زیاد در  ارتباط نبود. 

از همان سال ها نوارهای امام و... را به منزل می آوردند و با هم گوش می کردیم. و از کتاب هایی که یادم هست آورده بود، رساله امام، مسئله حجاب از آقای مطهری و کتاب های دکتر شریعتی بود.

هم چنین اعلامیه های امام و ... از کسانی که با هم در ارتباط بودند می گرفت و بیشتر به من و به دوستان مورد اطمینانش می داد که پخش کنیم.

در اوج انقلاب با روحانیونی همچون: آقایان غفوری، درویشی و همچنین با آقایان دستوان و برکت رفت و آمد های زیادی داشتند. 


شهادت 

روایت همسر شهید: 

" در شب 24 مهر ماه 57 هنگام تظاهرات خیابانی، در فلکه شهداء میناب هنگامی که مامورین شهربانی می خواهند روی مردم آب بپاشند، ایشان با شهامت، شیلنگ را از دست شان می گیرد و روی مامورین شهربانی می پاشد. که رضا قاسمی معدوم تیر اندازی می کند و ایشان به زمین می افتد. 

بعد او را به شهربانی می برند . بعد از این که مدتی آنجا می ماند قبل از رسیدن به بهداری به شهادت می رسد و نگذاشتند که برویم او را ببینیم و مسلحانه دفنش کردند." 



منبع : اداره اسناد و انتشارات معاونت فرهنگی اجتماعی اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان هرمزگان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده