خاطره ای از مهرداد راهداری
نوید شاهد - خاطره ای از مهرداد راهداری،درباره شهیدی که به لطف خدا و با زمزمه ی آیۀ وجعلنا من بین ایدیهم سدّاً و من خلفهم سدّاً فاغشیناهم فهم لا یبصرون از اسارت بعثی ها نجات پیدا کرد.

نوید شاهد: شهید مرتضی بشارتی نقل می کرد و می گفت: در شب21 ماه مبارک رمضان سال 62 برای شناسایی مواضع دشمن بعثی داخل هور شدیم و تا نزدیکی سنگرهای دشمن جلو رفتیم. در آنجا با کمال تعجب دیدیم در دو سنگری که روبروی ما بودند، در یک سنگر برای شهادت حضرت علی (ع) عزاداری و گریه و زاری می کردند و در سنگر دیگر جشن و شادی و پایکوبی داشتند و صدای تند موسیقی عربی بلند بود. در این لحظات ناگهان مشاهده کردیم از سه طرف، نیروهای گشتی عراقی در حال حرکت به طرف ما هستند و با قایق های تندروی خود هر لحظه به ما نزدیکتر می شوند تا ما را اسیر کنند. هرچند احساس می کردم چند لحظه بیشتر با اسارت فاصله ندارم اما نگران لو رفتن منطقه ای بودم که در آینده برای عملیات در نظر گرفته شده بود. دلم خیلی شکست.

همانطور که داخل قایق نشسته بودم. سرم را خم کردم و روی آب به حالت سجده قرار گرفتم و زیر لب آیۀ شریفۀ «وجعلنا من بین ایدیهم سدّاً و من خلفهم سدّاً فاغشیناهم فهم لا یبصرون» را زمزمه می کردم که اسیر دشمن نشویم. وقتی سرم را بالا آوردم تا ببینم جریان از چه قرار است، احساس کردم گویی زمان کاملاً متوقف شده است. چون نه تنها هیچ صدایی به گوش نمی رسید بلکه هیچ کس هم در اطراف ما دیده نمی شد. بلافاصله و به سرعت پاروزنان خودمان را حدود سیصد متر به عقب کشاندیم. بعد از لحظاتی دوباره سرو صدای بلند عراقی ها بلند شد ولی به لطف الهی و نصرت حضرت حق از محاصره آنها خارج شده بودیم.

منبع: کتاب لحظه های آسمانی/ غلامعلی رجایی/ ناشر:  نشر شاهد


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده