سه‌شنبه, ۰۹ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۰۷:۳۵
نوید شاهد: براي شناسايي وضعيت استقرار نيروهاي دشمن به فرمان «شهيد دكتر چمران»، به همراه دو نفر از همرزمانم به سمت مواضع بعثيها رفته و 7 كيلومتر از نيروهاي خودمان فاصله گرفته بوديم.
عمليات شناسايي
براي شناسايي وضعيت استقرار نيروهاي دشمن به فرمان «شهيد دكتر چمران»، به همراه دو نفر از همرزمانم به سمت مواضع بعثيها رفته و 7 كيلومتر از نيروهاي خودمان فاصله گرفته بوديم.
ساعت 2 بعدازظهر بود كه به 200 متري سربازان عراقي رسيديم. قرار شد يكي از برادران در جانپناهي مستقر شود تا اگر ما لو رفتيم از ما پشتيباني كند. به ايشان تاكيد كردم كه وقتي ما از تپه رد شديم از جاي خود بيرون نيايد مگر اينكه با سلاح به ايشان علامت بدهيم. من و دوست ديگرم به شكل سينه خيز از تپه رد شده و خود را به نيروهاي عراقي رسانديم؛ سكوت منطقه و عبور ما از تپه باعث شد دوستي كه از ما فاصله داشت به فكر بيافتد كه در آنسوي تپه كسي نيست. به محض بيرون آمدن آن برادر از محل استقرارش رگبار كاليبر 50 بر سرش باريدن گرفت. صداي شليك در منطقه طنين انداز شد و رزمنده اي كه همراه من بود فكركرد تيراندازي به طرف ماست و پا به فرار گذاشت من كه متوجه شده بودم عراقيها هنوز متوجه حضور ما دو نفر نشده اند سعي كردم جلوي او را بگيرم اما ديگر كار از كار گذشته بود ما با همه توان ميدويديم و دشمن كه از دستگيري ما مايوس شد تانك را روشن كرد و به تعقيب ما پرداخت. چند دقيقه بعد دوستي كه همراه من بود زخمي شد. او ديگر توان دويدن نداشت. من كه اميدوار بودم بتوانم اطلاعات جديدي به رزمنده ها برسانم از او خداحافظي كرده و به دويدن ادامه دادم؛ در حاليكه همه حواسم پيش همسنگر زخمي ام بود ...
 منبع: مطالب ارسالي از مؤسسه پيام آزادگان
 راوي: سيدعلي اكبر ابوترابي
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده