گوشه ای از زندگی شهید
دومین شهید خانواده بود. تا کلاس پنجم درس خواند بعد به علت فقر مالی خانواده اش احساس مسئولیت کرد و به دنبال شغل نجاری رفت و صبح تا شام کار می کرد و عایده مالی خود را به پدر و مادرش تحویل می داد. در دوران انقلاب همگام با برادرش شهید علی ورزنده و تمام ملت وارد مبارزه شد و بعد از پیروزی انقلاب به بسیج رفت و به عنوان یک بسیجی شب و روز خدمت می کرد. بعد از شروع جنگ به جبهه شتافت تا بالاخره در عملیات پیروزمندانه والفجر 2 در آزادسازی پیرانشهر حاج عمران به لقاء الله شتافت.
گوشه ای از اخلاقیات شهید
بسیار مخلص بود، نماز را با متانت می خواند، رخسارش شاداب بود ولی دلش پر از غم و غصه برای مستضعفین بود. به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت. همچنان به خواهران و برادران و خواهرزاده ها و برادرزاده ها و فامیل خدمت می کرد و علاقه نشان می داد که همه شیفته او بودند. بعد از شهادت برادر بزرگش علی بر محبت خود بر خانواده افزود تا جای خالی علی را احساس نکنند.
فرازی از وصیت نامه شهید
.... نمی خواهم به سادگی کشته یا مجروح شوم، باید دگرگون کنم، باید عصیان کننده های در برابر حق را در جای خودشان بنشانم تا بفهمند اسلام راستین فقط در پیروی از امام خمینی است و تو ای امام از ما راضی باش که ما برای احیاء دین و دفاع از حسین زمان تمامی اعضاء و جانمان را هدیه می دهیم و با آگاهی و شناخت و یقین به سوی جنگ و جهاد خدا، شهادت و سعادت می رویم.
از ملت به پا خواسته می خواهم که دست از روحانیت مبارز برندارند....
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم