نماز را بر هر کاری ترجیح می داد
سهشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۰۲
به مناسبت هفدهم آبانماه سالروز تولد شهید گرانقدر محمد ذاکری خلاصه ای از زندگی نامه شهید و خاطراتی از ایشان از زبان پدر و مادرش منتشر می شود با ذکر صلوات برای شادی روح این شهید عزیز و تمامی شهدای سرافراز.
بسم رب الشهدا و الصدیقین
خلاصه ای زندگینامه و خاطراتی از شهید گرانقدر محمد ذاکری به مناسبت سالروز تولدش
هفدهم آبانماه سالروز تولد شهید محمد ذاكري می باشد ، این شهید گرانقدر در تاریخ هفدهم آبان 1338، در شهرستان ميناب ديده به جهان گشود. پدرش يوسف، نظافتچي ساختمان بود و مادرش كلثوم نام داشت. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. پاسدار بود. سال 1360 ازدواج كرد. نهم ارديبهشت 1360، در بندرعباس مورد سوء قصد گروههاي ضدانقلاب قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله به سينه، قلب و دست، شهيد شد. پيكرش را در گلزار شهداي همان شهرستان به خاك سپردند. روحش شاد و یادش گرامی باد!
خاطره ای در خصوص خواندن نماز اول وقت شهید از زبان پدرش
هیچ چیز را به نماز ترجیح نمی داد :
محمد پسر سر به راه و مودبی در کارها به من کمک می کرد ، همیشه نماز و روزه اش را در سر وقت به جا می آورد . یک روز هر چه اصرار کردم اول غذایش را بخورد ، بعد به نماز بایستد ، راضی نشد و گفت : پدر اول نماز بعد خواب یا غذا ، نمازش که تمام شد با دست به شانه اش زدم و گفتم : تو پسر من هستی و خدا نگهدارت باشد. او هیچ کاری را به نماز ترجیح نمی داد .
خاطره ای از زبان مادر شهید
غمخوار مادر بود:
پسرم در راه خدا شهید شد . من افتخار می کنم مادر محمد هستم . او با احسان و مهربان بود .... وقتی خدمت سربازی اش تمام شد به خانه آمد و بعد از مدتی ازدواج کرد ، اما هنوز رد {رنگ} حنا از روی انگشتانش پاک نشده بود که توسط منافقین به شهادت رسید . محمد غمخوار و همزبان من بود.
او به دیدار من آمد :
هر هفته به زیارت مزار محمد می رفتم یک هفته که پنج شنبه عید فطر بود به شدت مریض شدم و نتوانستم به زیارت گلزار شهدا بروم . شمع و گلاب را که خریده بودم به دست خواهرش دادم و گفتم: دخترم تو جای من زیارت کن. شب که خوابیدم محمد بالای سرم آمد و گفت : مادر هرچه منتظر آمدنت شدم نیامدی . خودم به دیدن تو آمدم . بلند شدم تا او را در آغوش بگیرم اما او رفت و من برادرش را که در کنارم خوابیده بود بغل کردم و اشک از چشمانم جاری شد .
منبع : فرهنگ اعلام شهدای استان هرمزگان، پرونده فرهنگی شهید ، سیستم سجایا
خلاصه ای زندگینامه و خاطراتی از شهید گرانقدر محمد ذاکری به مناسبت سالروز تولدش
هفدهم آبانماه سالروز تولد شهید محمد ذاكري می باشد ، این شهید گرانقدر در تاریخ هفدهم آبان 1338، در شهرستان ميناب ديده به جهان گشود. پدرش يوسف، نظافتچي ساختمان بود و مادرش كلثوم نام داشت. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. پاسدار بود. سال 1360 ازدواج كرد. نهم ارديبهشت 1360، در بندرعباس مورد سوء قصد گروههاي ضدانقلاب قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله به سينه، قلب و دست، شهيد شد. پيكرش را در گلزار شهداي همان شهرستان به خاك سپردند. روحش شاد و یادش گرامی باد!
خاطره ای در خصوص خواندن نماز اول وقت شهید از زبان پدرش
هیچ چیز را به نماز ترجیح نمی داد :
محمد پسر سر به راه و مودبی در کارها به من کمک می کرد ، همیشه نماز و روزه اش را در سر وقت به جا می آورد . یک روز هر چه اصرار کردم اول غذایش را بخورد ، بعد به نماز بایستد ، راضی نشد و گفت : پدر اول نماز بعد خواب یا غذا ، نمازش که تمام شد با دست به شانه اش زدم و گفتم : تو پسر من هستی و خدا نگهدارت باشد. او هیچ کاری را به نماز ترجیح نمی داد .
خاطره ای از زبان مادر شهید
غمخوار مادر بود:
پسرم در راه خدا شهید شد . من افتخار می کنم مادر محمد هستم . او با احسان و مهربان بود .... وقتی خدمت سربازی اش تمام شد به خانه آمد و بعد از مدتی ازدواج کرد ، اما هنوز رد {رنگ} حنا از روی انگشتانش پاک نشده بود که توسط منافقین به شهادت رسید . محمد غمخوار و همزبان من بود.
او به دیدار من آمد :
هر هفته به زیارت مزار محمد می رفتم یک هفته که پنج شنبه عید فطر بود به شدت مریض شدم و نتوانستم به زیارت گلزار شهدا بروم . شمع و گلاب را که خریده بودم به دست خواهرش دادم و گفتم: دخترم تو جای من زیارت کن. شب که خوابیدم محمد بالای سرم آمد و گفت : مادر هرچه منتظر آمدنت شدم نیامدی . خودم به دیدن تو آمدم . بلند شدم تا او را در آغوش بگیرم اما او رفت و من برادرش را که در کنارم خوابیده بود بغل کردم و اشک از چشمانم جاری شد .
منبع : فرهنگ اعلام شهدای استان هرمزگان، پرونده فرهنگی شهید ، سیستم سجایا
نظر شما