او مظلوم بود و در خانواده ما نظیر نداشت / برای من یک پدر و معلم بود
يکشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۲۰:۱۵
چیزی که در این بین تمام وجودم را به آتش کشید ، شوق پروازی بود که قبل از رفتن داشت . وقتی رفت هنوز رد حنای شب عروسی اش از روی پاها و دست های معصومش پاک نشده بود که قاب آسمان عشق شد.
خاطرات شهید حاجی کریمی از زبان برادرش
او مظلوم بود و در خانواده ما نظیر نداشت . برای من یک برادر نبود بلکه یک پدر و یک معلم بود که در هر مشکل و پیشامدی راهنمایم بود بسیار با هم صمیمی بودیم.یک ماه ماموریت از طرف جهاد به شهرستان {بندر} لنگه داده بودند و من آخر همان ماه به بندرلنگه رفتم ، او شخصیت و معرفتی داشت که با همه همکارانش تفاوت داشت .
برای قولی که به هم می دادیم احترام قائل بودیم و تا به آن عمل نمی کردیم کار دیگری انجام نمی دادیم . سه ماه در جبهه خدمت کردم و در آن روزها حاجی ازدواج کرد و من که سعادت شرکت کردن در مراسم ازدواج او را نداشتم چند روز بعد به خانه برگشتم . هر دو تصمیم گرفته بودیم دوباره به جبهه برویم . اما اشک و التماس های مادرمان باعث شد تا یکی مان در خانه بماند و دیگری به جبهه برود و آن یک نفر حاجی بود....
مدت زمانی که من در جبهه بودم حاجی از خانواده ام نگهداری می کرد و هر روز به بچه هایم سر می زد . وقتی به خانه ما می رفت محال بود دست خالی باشد . برای بچه ها چیزی می خرید تا خوشحالشان کند . محبت او به فرزندانم پدرانه بود این احساس را به خوبی می شناختم .
لحظه وصال
هنوز چند روزی از مرخصی ام نگذشته بود بود که خبر شهادتش را شنیدم . چیزی که در این بین تمام وجودم را به آتش کشید ، شوق پروازی بود که قبل از رفتن داشت . وقتی رفت هنوز رد حنای شب عروسی اش از روی پاها و دست های معصومش پاک نشده بود که قاب آسمان عشق شد. (مصاحبه با برادر شهید)
قابل ذکر است شهید حاجی کریمی در سال 1344 در خانواده ای مذهبی در روستای درپهن از توایع شهرستان بشاگرد به دنیا آمد . او علاقه خاصی به جبهه و جنگ داشت به طوری که زمانی که خانواده ایشان تصمیم گرفته بودند مراسم ازدواج شهید را برگزار کنند تا اینکه بالاخره ازدواج نمودند و درست یک ماه پس از ازدواج ، ایشان راهی جبهه های نبرد شدند و در راه اسلام به درجه رفیع شهادت رسیدند.
منبع : کتاب جهاد در قاب ایثار (یادنامه شهدای جهاد کشاورزی استان هرمزگان) صفحه 119-116
او مظلوم بود و در خانواده ما نظیر نداشت . برای من یک برادر نبود بلکه یک پدر و یک معلم بود که در هر مشکل و پیشامدی راهنمایم بود بسیار با هم صمیمی بودیم.یک ماه ماموریت از طرف جهاد به شهرستان {بندر} لنگه داده بودند و من آخر همان ماه به بندرلنگه رفتم ، او شخصیت و معرفتی داشت که با همه همکارانش تفاوت داشت .
برای قولی که به هم می دادیم احترام قائل بودیم و تا به آن عمل نمی کردیم کار دیگری انجام نمی دادیم . سه ماه در جبهه خدمت کردم و در آن روزها حاجی ازدواج کرد و من که سعادت شرکت کردن در مراسم ازدواج او را نداشتم چند روز بعد به خانه برگشتم . هر دو تصمیم گرفته بودیم دوباره به جبهه برویم . اما اشک و التماس های مادرمان باعث شد تا یکی مان در خانه بماند و دیگری به جبهه برود و آن یک نفر حاجی بود....
مدت زمانی که من در جبهه بودم حاجی از خانواده ام نگهداری می کرد و هر روز به بچه هایم سر می زد . وقتی به خانه ما می رفت محال بود دست خالی باشد . برای بچه ها چیزی می خرید تا خوشحالشان کند . محبت او به فرزندانم پدرانه بود این احساس را به خوبی می شناختم .
لحظه وصال
هنوز چند روزی از مرخصی ام نگذشته بود بود که خبر شهادتش را شنیدم . چیزی که در این بین تمام وجودم را به آتش کشید ، شوق پروازی بود که قبل از رفتن داشت . وقتی رفت هنوز رد حنای شب عروسی اش از روی پاها و دست های معصومش پاک نشده بود که قاب آسمان عشق شد. (مصاحبه با برادر شهید)
قابل ذکر است شهید حاجی کریمی در سال 1344 در خانواده ای مذهبی در روستای درپهن از توایع شهرستان بشاگرد به دنیا آمد . او علاقه خاصی به جبهه و جنگ داشت به طوری که زمانی که خانواده ایشان تصمیم گرفته بودند مراسم ازدواج شهید را برگزار کنند تا اینکه بالاخره ازدواج نمودند و درست یک ماه پس از ازدواج ، ایشان راهی جبهه های نبرد شدند و در راه اسلام به درجه رفیع شهادت رسیدند.
منبع : کتاب جهاد در قاب ایثار (یادنامه شهدای جهاد کشاورزی استان هرمزگان) صفحه 119-116
نظر شما