معرفی شهید سرافراز محمد دادی زاده وفرازهایی از وصیت نامه شهید
چهارشنبه, ۰۱ دی ۱۳۹۵ ساعت ۰۱:۴۹
این شهید گرانقدر در تاریخ بيست و پنجم آذر 1338، در شهرستان بندرلنگه ديده به جهان گشود. پدرش محمد (فوت1338) كارگر بود و مادرش نجيبه نام داشت. تا اول راهنمايي درس خواند. به عنوان سرباز ژاندارمري در جبهه حضور يافت. بيست و ششم بهمن 1360، در تنگه چزابه بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد.
بسم رب الشهدا و الصدیقین
بیست و پنجم آذرماه سالروز تولد شهید محمد دادی زاده می باشد ، این شهید گرانقدر در تاریخ بيست و پنجم آذر 1338، در شهرستان بندرلنگه ديده به جهان گشود. پدرش محمد (فوت1338) كارگر بود و مادرش نجيبه نام داشت. تا اول راهنمايي درس خواند. به عنوان سرباز ژاندارمري در جبهه حضور يافت. بيست و ششم بهمن 1360، در تنگه چزابه بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار او در زادگاهش واقع است. . روحش شاد و یادش گرامی باد!
فرازهایی از وصیت نامه شهید
بادرودفراوان وسلام برشهيدان اسلام و رهبرعاليقدرمان امام خمينى. درآخرين روزهاى زندگيم سخنىچند با رزمندگان دارم. سلام برمادرعزيز، مادرجان دوست داشتم با شما بودم و هميشه دركنارشما زندگى كنم ولى وقت جهاد دفاع ازدينخداست واينجهادفى سبيل ا... ازهمه واجبتراست. مادر،همه انسانهاميميرندولىچه بهتر كه درراه خدا كـشته شوند. سلام بر برادرعـزيزم ازتو مى خواهم كه بـديهاى مرا بـبخشيد و ازمن راضى باشى و اگرشهيد شدم ناراحت نشوى ازتومى خواهم هـميشه به ياد خدا و روزقـيامت باشى. مادرجان من به وجود شما مى بالم چنين فرزندى به اسلام هـديه كرده ايد. مبادا ناراحت شويد بلكه بايد افتخاركنيد و بدانيد من راه خود را آزادانه انتخاب كردهام. ازشما مىخواهم برايم گريه نكنيد و برشهيد گريه كردن جايزنيست .
منبع : فرهنگ اعلام شهدای استان هرمزگان ،پرونده فرهنگی شهید ، سیستم سجایابیست و پنجم آذرماه سالروز تولد شهید محمد دادی زاده می باشد ، این شهید گرانقدر در تاریخ بيست و پنجم آذر 1338، در شهرستان بندرلنگه ديده به جهان گشود. پدرش محمد (فوت1338) كارگر بود و مادرش نجيبه نام داشت. تا اول راهنمايي درس خواند. به عنوان سرباز ژاندارمري در جبهه حضور يافت. بيست و ششم بهمن 1360، در تنگه چزابه بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار او در زادگاهش واقع است. . روحش شاد و یادش گرامی باد!
فرازهایی از وصیت نامه شهید
بادرودفراوان وسلام برشهيدان اسلام و رهبرعاليقدرمان امام خمينى. درآخرين روزهاى زندگيم سخنىچند با رزمندگان دارم. سلام برمادرعزيز، مادرجان دوست داشتم با شما بودم و هميشه دركنارشما زندگى كنم ولى وقت جهاد دفاع ازدينخداست واينجهادفى سبيل ا... ازهمه واجبتراست. مادر،همه انسانهاميميرندولىچه بهتر كه درراه خدا كـشته شوند. سلام بر برادرعـزيزم ازتو مى خواهم كه بـديهاى مرا بـبخشيد و ازمن راضى باشى و اگرشهيد شدم ناراحت نشوى ازتومى خواهم هـميشه به ياد خدا و روزقـيامت باشى. مادرجان من به وجود شما مى بالم چنين فرزندى به اسلام هـديه كرده ايد. مبادا ناراحت شويد بلكه بايد افتخاركنيد و بدانيد من راه خود را آزادانه انتخاب كردهام. ازشما مىخواهم برايم گريه نكنيد و برشهيد گريه كردن جايزنيست .
نظر شما