موقع خداحافظی پیشانی بند یا حسین بر پیشانی اش بستم
نوید شاهد هرمزگان :
خاطره به روایت مادر
بستن پیشانی بند هنگام خداحافظی
پسرم محمد، زمانی که به جبهه اعزام شد بسیار کم سن و سال بود .دلم نمی آمد که با رفتنش موافقت کنم . اما زیاد اصرار کرد و من نیز مانعش نشدم .
محمد پسری مهربان و خوش اخلاق بود . همیشه با من با مهربانی و نیکی سخن میگفت هرگز کاری نمی کرد که قلبی را بشکند و کسی را برنجاند. همیشه برایم از شهادت سخن می گفت و از بچه هایی که پشت جبهه های نبرد ، چشم انتظار یاری برادرانشان هستند. محمد میگفت من باید به ندای برادرانم پاسخ دهم و به یاریشان بروم . من میگفتم محمد تو هنوز سن و سالی نداری و نمی توانی آنجا طاقت بیاوری ، دشمن تو رو از پای در می آورد. هر وقت این سخن را می گفتم محمد می گفت : مادر شهادت برای من از زندگی کردن در این دنیا لذت بخش تر است.
روزی که محمد کوله بارش رو بست {که بره} به چشمانش خیره شدم و با نگاه به او اشک از چشمانم سرازیر شد.پیشانی محمد رو بوسیدم و با دستان خود سربندی که اسم یا حسین بر روی آن حک شده بود را به پیشانی اش بستم ، او را از زیر قرآن رد کردم . محمد چند قدمی از من دور شد اما دوباره برگشت ،دستم را بوسید و گفت : مادر من بعد از پیروزی بر دشمنان برمی گردم اما اگر شهید شدم تو در عزای من گریه نکن چون من آن زمان به آرزویم میرسم.
محمد عزيزي
فرزند : درگوش و سکینه
تاریخ تولد : پنجم تير 1350
محل تولد : روستاي چاه عمه از توابع شهرستان ميناب
دانش آموز دوره راهنمایی
یگان اعزامی : بسیج
تاریخ شهادت : بيست و سوم دي 1365
محل شهادت : شلمچه بر اثر اصابت تركش به پا، سر و دست
محل دفن : روستاي هشتبندي از توابع میناب
شادی روحش صلوات !
منبع : پرونده فرهنگی شهید ، فرهنگ اعلام شهدای استان هرمزگان