وقتی برای اجازه گرفتن روبرویم ایستاد قلبم از جا کنده شد
شنبه, ۲۵ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۳۰
بیست وچهارم شهریور ماه سالروز شهادت شهید احمد ذاكري از شهرستان ميناب می باشد .احمد که به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. در بستان بر اثر اصابت تركش به كتف و سينه، شربت شهادت نوشید و به وصال معبودش شتافت. به همین مناسبت ضمن گرامیداشت مقام شامخ این شهید گرانقدر خاطره ای از شهید به روایت پدرش منتشر می گردد.
نوید شاهد هرمزگان :
خاطره احمد زمان انقلاب همیشه توی راهپیمایی ها شرکت میکرد، شعارمی داد و اعلامیه پخش می کرد. چندروری بود که ماموران رژیم دنبالش بودند،فراری بود و به خونه نمی اومد. نگرانش شده بودیم . تا اینکه یک روز موقع سحر پیدایش شد.به خاطر کارهایش مدام خانه عوض می کردیم و از این روستا به اون روستا می رفتیم، تا اینکه شاه فرار کرد و جنگ شروع شد. با شروع جنگ لباس جنگ پوشید و آماده دفاع از کشور شد. وقتی برای اجازه گرفتن روبرویم ایستاد حس کردم قلبم از جا کنده شد. عزم راسخش رو که دیدم دلم نیومد ناامیدش کنم . اجازه(رفتن ) دادم .احمد با گام های استوار روانه میدان نبرد شد. چند روزی گذشت ، به مرخصی نیامد. به دلم برات شده بود که خیلی زود میاد. ولی خبر شهادتش رودتر از خودش اومد. وقتی پیکر مطهر احمد رو دیدم یاد آیه ای افتادم که همیشه زمزمه می کرد: (ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا ..)
راوی : پدر شهید
مختصری از زندگی شهید
شهید احمد ذاكري سوم آبان 1339، در روستاي سرگلم از توابع شهرستان ميناب چشم به جهان گشود. پدرش حسن، كشاورز بود و مادرش رقيه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته تجربي درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. بيست و چهارم شهريور 1360، در بستان بر اثر اصابت تركش به كتف و سينه، شهيد شد. پيكرش را در روستاي شهيد مردان تابعه شهرستان سيريك به خاك سپردند.
منبع : دفترچه روایت عشق ، پرونده فرهنگی شهید، فرهنگ اعلام شهدای استان هرمزگان، سیستم سجایا
نظر شما