نقش خون دانش آموز شهید «علی سایانی» بر دیوار مدرسه محمدیه
چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۵:۳۷
شهید دانش آموز علی سایانی از شهدای انقلاب اسلامی در استان هرمزگان می باشد که به مناسبت ایام الله دهه فجر نگاهی به زندگی نامه و فعالیت های انقلابی و مبارزه او با رژیم پهلوی می اندازیم و گرامی میداریم یاد و نام بلندش با ذکر صلوات !
دانش آموز شهید علی سایانی
زندگینامه
به گزارش نوید شاهد هرمزگان شهید علی سایانی بيست و نهم فروردين 1344، در شهرستان مرودشت چشم به جهان گشود. پدرش عبدالحسين و مادرش بلقيس نام داشت. روز تولدش مصادف با میلاد امام علی النقی (ع) بود لذا او را علی نام نهادند . دوران کودکی علی در مسافرتهای پی در پی سپری شد . او به همراه خانواده اش از مرودشت به شیراز و از آنجا به بوشهر رفت و پس از گذشت یکسال به سنندج عزیمت نمود . او در سال دوم دبستان به عنوان شاگرد ممتاز معرفی شد .
مسافرت بعدی علی به کرمانشاه بود . بتدریج که علی بزرگ میشد درد جامعه را بهتر احساس می کرد و از ناروائی هایی که بر امت مسلمان میرفت بیشتر رنج می برد . وی ماه رمضان را اغلب روزه می گرفت و در موقع افطار اول غذت را به همسایه های دور و دوستان نزدیک خود که وضع مالی خوبی نداشتند می برد و سپس خود افطار می کرد . آرزو داشت که در جامعه فقر وجود نداشته باشد و همه در رفاه و آسایش باشند. اغلب لباس هایش را به دوستان و همکلاسی های خود می بخشید و تا آنجا که می توانست از هیچ نوع کمکی به دوستان دریغ نمیکرد. علی دوران نوجوانی را سپری می کرد که از کرمانشاه به بندرعباس آمد و پس از چندی که انقلاب در شهرهایی همچون قم ،تبریز و تهران به اوج خود رسیده بود و در بندرعباس سیر اولیه اش طی میکرد ، به صف انقلابیون پیوست و فعالیت های خود را آغاز نمود . گاهی میشد که تا دیر وقت بیدار می ماند و با کمک دوستانش اعلامیه ها و پیام های امام را دستنویس نمود ه و صبح روز بعد آنها را در کشو میزهای مدرسه میگذاشت تا دیگران از این طریق آگاهی یابند. او همچنین نوارهای سخنرانی های امام را از دوستانش گرفته و تکثیر و پخش می نمود . گاهی هم نوارها را به منزل می آورد تا خانواده اش نیز بی نصیب نمانند.
شهید علی سایانی در اثر فعالیت های زیادی که برای انقلاب مینمود چهره اش شناخته شده بود و بارها از طریقی او را از ماموران ساواک ترسانیده بودند اما همچنان مصمم و استوار به فعالیت هایش ادامه میداد و ساواک را به باد تمسخر می گرفت و ترسی از دستگیر شدن نداشت و خودش میدانست که توسط ساواک شناسایی شده بود با این وصف معتقد بود که حتی اگر کتک هم بخورد و شکنجه بشود دیگر محال است بتوانند افکارش را عوض نمایند. اندک اندک انقلاب به روزهای اوج خود رسیده بود و رژیم شاهنشاهی می کوشید تا با کشت و کشتار جلو پیروزی انقلاب را بگیرد، مردم با برگزاری راهپیماهی ها و تظاهرات گسترده در راه پیشبرد انقلاب تلاش می کردند . روز نهم دیماه در بندرعباس ، مراسمی در آموزش و پرورش برگزار شد پس از اتمام مراسم مردم دو دسته شدند ، یکدسته بطرف فرمانداری رفته و عده ای دیگر به طرف فلکه انتهای خیابان شریعتی (شاه حسینی سابق) حرکت نمودند و در مسیر خود چندین مشروب فروشی و بانک را به آتش کشیدند . علی نیز در این تظاهرات شرکت و حضور داشت . تلاش فوق العاده او باعث باعث دلگرمی دوستانش می شد ، مردم بطرف خیابان سید جمال الدین اسدآبادی آمده بودند که در آنجا با ماموران رژیم درگیر شده و کار به پرتاب گاز اشک آور و شلیک گلوله کشید. علی هم که در همین موقع در نزدیکی دیوار دبستان محمدیه ایستاده بود و شعار میداد ، ناگهان در اثر اصابت گلوله به زمین غلطید و خون از سرش فواره میزد ، پس از وقوع حادثه یکی از دوستان علی با خون علی جمله مرگ بر شاه را بر دیوار مدرسه نوشت که تا مدتها باقی ماند .
علی به مدت یک هفته در بیمارستان ثريا (شريعتي فعلي) بستری بود و سرانجام در روز پانزدهم دیماه 1357 به آرزوی دیرینه خود رسید و جام شهادت را نوشید تا به لقا الله پیوست. پيكر مطهرش را در گلزار شهداي بندرعباس به خاك سپردند.
جمله ای از شهید که با دست خط خویش بر در کتابخانه خودش زده بود : کاری که قصد انجامش دارم ، قبل از گفتار با کردار نشان خواهم داد زیرا عمل من نقشه مرا به جهانیان ظاهر خواهد نمود.
منبع : پرونده فرهنگی شهید ، فرهنگ اعلام شهدای هرمزگان
نظر شما