خاطره زهراکریمی از برادر شهیدش/ خیلی راحت از وصیت نامه و مرگ حرف می زد
دوشنبه, ۰۱ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۳۲
تک و تنها نشسته بود توی حیاط ، کاغذ و قلمی هم روی پایش گذاشته بود ، کنارش نشستم. گفتم : داداش چی داری می نویسی ؟ لبخندی زد و گفت : وصیت نامه ،بالاخره هرکس پا به این دنیا می گذارد، روزی هم خواه ناخواه باید این دنیا را ترک کند.
نوید شاهد هرمزگان :خاکریز خاطرات - شهید عیسی کریمی
شبی که حاجی می خواست برود جبهه ،تک و تنها نشسته بود توی حیاط ، کاغذ و قلمی هم روی پایش گذاشته بود ، کنارش نشستم. گفتم : داداش چی داری می نویسی ؟ لبخندی زد و گفت : وصیت نامه ،بالاخره هرکس پا به این دنیا می گذارد، روزی هم خواه ناخواه باید این دنیا را ترک کند. دلم لرزید . جوانی به سن و سال او چقدر راحت از وصیت نامه و مرگ صحبت می کرد ، گفتم خدا نکند، ان شاالله که به سلامتی می روی و به سلامتی هم برمی گردی. گفت : مرگ و زندگی دست خداست ولی دوست دارم اگر شهادت قسمتم شد شما لباس سیاه نپوشید و سوگواری نکنید.
دیگر طاقت شنیدن حرف هایش را نداشتک اشک توی چشمان هر دوی ما جمع شده بود و به گریه افتادیم. (راوی: فاطمه کریمی خواهر شهید)
شهید حاجی كريمي، سيام تير 1344، در روستاي درپهن از توابع شهرستان ميناب ديده به جهان گشود. پدرش عباس و مادرش گل ملك نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. كارمند جهاد سازندگي بود. سال 1365 ازدواج كرد. از سوي جهاد سازندگي در جبهه حضور يافت. سيام شهريور 1365، در امالرصاص عراق بر اثر اصابت گلوله توپ به شهادت رسيد. مزار او در زادگاهش واقع است.
منبع : پرونده فرهنگی شهید، فرهنگ اعلام شهدای استان هرمزگان
نظر شما