به برکت خون شهدا پایداریم
جمعه, ۰۲ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۰۲:۲۷
صفر صفاجوئیان پدرشهید رستم صفاجوئیان در گفت و گو با خبرنگار نوید شاهد هرمزگان گفت: پسرم رستم در چهارمین روز از اردیبهشت ماه سال 1347 در روستای سید آباد از توابع بخش تخت در شهرستان بندرعباس به دنیا آمد. در ادامه متن کامل این گفتگو منتشر می گردد.
نوید شاهد هرمزگان : صفر صفاجوئیان پدرشهید رستم صفاجوئیان در گفت و گو با خبرنگار نوید شاهد هرمزگان گفت: پسرم رستم در چهارمین روز از اردیبهشت ماه سال 1347 در روستای سید آباد از توابع بخش تخت در شهرستان بندرعباس به دنیا آمد.
لطفا خودتان را معرفی کنید؟
صفر صفاجوئیان پدرشهید رستم صفاجوئیان، کارمند بازنشسته نیروی هوایی ارتش هستم
در مورد فرزند شهیدتان کامل توضیح دهید ؟
رستم چهارم اردیبهشت ماه سال 1347 در روستای سید آباد از توابع بخش تخت در شهرستان بندرعباس به دنیا آمد. نام مستعارش عباس بود و در منزل او را عباس صدا میزدیم . وی تا سوم راهنمایی درس خواند . اوائل سال 1357 به بندرعباس آمدیم . زمانی که خدمت سربازی اش رسید دوران آموزشی را در پادگان صفر پنج کرمان گذراند .سپس از طریق لشکر 41ثارالله استان کرمان به جبهه اعزام شد و در منطقه عملیاتی جفیر و امیدیه ادامه خدمتش را گذراند.در همین زمان مجروح گردید و به بندرعباس آمد. بعد از بهبودی دوباره عازم جبهه شد و برای دومین بار در سه راهي جفير بر اثر واژگون شدن خودرو و ضربه مغزي بيهوش و به دليل تشنج بعد از به هوش آمدن دچار آسيب جدي شد. بيست و هفتم خرداد 1371، در بخش فين بندرعباس هنگام شنا در استخر بر اثر تشنج و عوارض ناشي از جانبازي به شهادت رسيد. پيكر او را در بهشت زهراي باغوي شهر بندرعباس به خاک سپردند.
شغل شهید چی بود و درکجا مشغول به کار بودند؟
مدتی در بازار روز بندرعباس دستفروشی می کرد و به اتفاق مادرش در بازار آب می فروختند.بعد ها درخواست کار در اداره مخابرات بندرعباس نمود و موفق شد در این اداره مشغول خدمت گردد.
خصوصیات اخلاقی فرزندتان را بیان نمایید
درباره خصوصیات شهید باید اینطور بگویم که : بسیار اهل کمک و یاری رساندن به دیگران بود . دوست داشت همیشه کمک کند به مردم اهل محبت و شوخ بود. .همیشه فردی الگو بود برای دوستانش . نمازش را اول وقت می خواند . حتی زمانی که در بازار مشغول دستفروشی بود موقع اذان به مسجد امام که در جوار امامزاده شاه محمد تقی بود می رفت و نمازش را در اول وقت به جا می آورد.
خاطره ی که از شهید داریدتعریف نمایید.
شهید موقعی که در اکرمان دوران آموزشی را می گذراند .با من تماس گرفت و گفت خیلی از هم خدمتی های من آموزش را رها نموده و برگشتند اما من می مانم و تا پایان آموزش در کرمان می مانم . من هم او را تشویق نمودم که خدمتش را به پایان برسانند. یک خاطره هم که توی ذهنم مانده است مربوط به زمان نوجوانی اش هست ، اون موقع یک فرد نابینا در روستای ما بود ،شهید همیشه دستش را می گرفت و او را به مسجد یا هر جا که میخواست می بردند و کارهای او را انجام می داد.
فرزندتان اوقات فراغتش را چطوری می گذراندند؟
زمانی که پنج شش ساله بود که با دوستانش بازی های محلی مثل رمازا و..انجام میدادند. وقتی که مدرسه هم رفت برایش یک دوچرخه خریدم خیلی دوست داشت و همیشه دوچرخه سواری هم می کرد. ضمن اینکه بعدها هم که در سن جوانی بود بسیار اهل مطالعه بود .وقتی که به روستایمان می رفتیم آنچه را که یاد گرفته بود به دیگران یاد می داد.
در زمان انقلاب هم شهید فعالیت انقلابی داشتند؟
شهید 14 یا 15 ساله بود که انقلاب شد. آن زمان که شور و شوق انقلابی همه جا بود شهید هم جنب و جوش انقلابی داشت و علیه شاه مطلب می نوشت ، وی همچنین برای گشت شبانه به مسجدی در محله کمربندی بندرعباس که معروف به مسجد امام بود می رفت و به عنوان بسیجی در آن مسجد فعالیت داشت.
سخن آخر اگر دارید بفرمایید
آرزوی من این است که همگی پیروی از راه شهدا نمایند و به برکت خون شهدا بتوانیم پایدار بمانیم. امیدوارم خداوند کسانی را که در این راه قدم بر می دارند،اجرشان را دهد.
از شما سپاسگذارم که در این گفتگو شرکت نموده ایدو پیشاپیش سال نو را خدمتتان تبریک میگویم
خواهش می کنم . من هم از شما تشکر می نمایم.
گفتگو از : مرضیه ناکوئی درگزی25 اسفند 1397
نظر شما