گرفتاری خاص بچه های شهر «ماکو» در اسارت!
يکشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۴۶
محمد مهاجری یکی از آزادگان سرافراز استان هرمزگان می باشد .وی در جریان جنگ تحمیلی به اسارت دشمن بعثی در می آید و مدت 45ماه و سه روز در زندان های عراق دوران زندگی اش را سپری می کند . خاطراتی از روزهای اسارت ایشان به مناسبت سالروز ورود آزادگان به میهن عزیزمان منتشر می گردد.
به گزارش نوید شاهد هرمزگان محمد مهاجری یکی از آزادگان سرافراز استان هرمزگان می باشد .وی در جریان جنگ تحمیلی به اسارت دشمن بعثی در می آید و مدت 45ماه و سه روز در زندان های عراق دوران زندگی اش را سپری می کند . خاطراتی از روزهای اسارت ایشان به مناسبت سالروز ورود آزادگان به میهن عزیزمان منتشر می گردد.
"سه روز از شورش بچه ها در اردوگاه می گذشت ،افسر عراقی به اتفاق چند سرباز و درجه دار به آسایشگاه ما آمدند.یکی یکی از بچه ها را کتک می زدند و اسم، فامیل، رتبه و محل تولد انها را سوال می کردند. چند نفر از بچه ها را بیرون آوردند..به لهجه و زیان عراقی وقتی میخواهند بگویند "نیست " یا "نداریم" می گویند "ماکو". آخرین نفر از بچه ها نام خانوادگی اش آتش دهقان بود و اهل یکی از شهرهای مرزی به نام ماکو.
او را کتک می زدند و از وی سوال می کردند: اسمت چیه؟جواب داد :نصراله،فامیل؟گفت: آتش دهقان ،رتبه: سرباز ارتش ،اهل؟ جواب داد: ماکو. افسر عراقی با شنیدن این کلمه گفت : او را بیشتر کتک بزنید. فکر میکرد که این بنده خدا او را دست انداخته و نمیخواهد بگوید اهل کجاست. همه او را کتک میزدند و از او سوال می پرسیدند. باز همین جواب را میداد. تا اینکه یکی از بچه های عرب زبان آبادنی را آوردند و به او گفتند که به او بگوید ما را مسخره نکند و درست جواب بدهد .اگر جواب درست ندهد دست و پایش را خورد میکنیم. تا اینکه آن اسیر آبادانی به آنها فهماند ماکو نام یکی از شهرهای مرزی ایران می باشد."
"سه روز از شورش بچه ها در اردوگاه می گذشت ،افسر عراقی به اتفاق چند سرباز و درجه دار به آسایشگاه ما آمدند.یکی یکی از بچه ها را کتک می زدند و اسم، فامیل، رتبه و محل تولد انها را سوال می کردند. چند نفر از بچه ها را بیرون آوردند..به لهجه و زیان عراقی وقتی میخواهند بگویند "نیست " یا "نداریم" می گویند "ماکو". آخرین نفر از بچه ها نام خانوادگی اش آتش دهقان بود و اهل یکی از شهرهای مرزی به نام ماکو.
نظر شما