نگهبانی در سنگر شهادت
به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید اسماعیل بحر پیما دوم فروردين 1367در شهر بندركنگ تابعه شهرستان بندرلنگه به دنيا آمد. پدرش علي، ملوان بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا اول راهنمايي درس خواند. به عنوان سرباز ژاندارمري در جبهه حضور يافت. شانزدهم تير 1367، در سوركوه بانه هنگام درگيري با گروههاي ضدانقلاب بر اثر اصابت تركش خمپاره به سينه و پا، شهيد شد. پيكر او را در زادگاهش به خاك سپردند.
به مناسبت سالگرد شهادت ایشان دو خاطره از زبان "عبدالرحمن بحری" دوست و هم خدمتی این شهید بزرگوار برای علاقمندان منتشر میگردد.
عشق به جبهه
«مدام به من می گفت؛ بیا برویم خدمت سربازی، سال 1365 خودمان را معرفی کردیم و رفتیم خدمت. دوران آموزشی را در شهرستان بندرلنگه سپری کردیم. بعد از طی آموزش ما را به ناحیه بندرعباس معرفی کردند. آنجا درقسمت لوله کشی نیرو نیاز داشتند، به اتفاق او رفتیم و در بخش مهندسی مشغول خدمت شدیم، آنجا همه از کار اسماعیل راضی بودند از فرمانده بخش مهندسی گرفته تا فرمانده ناحیه. اما او عاشق جبهه بود، فرمانده بخش مهندسی با رفتن او مخالف بود و تقاضای ماندنش را به ناحیه داد، اما او قبول نکرد. اسفند 1366به حکم قرعه اسم من و اسماعیل به اتفاق 13 نفر دیگر جهت اعزام به منطقه کردستان درآمد و ما بعد از طی دوره آموزش ویژه به مدت 45 روز، به کردستان اعزام شدیم و از آنجا به بانه رفتیم.»
سنگر شهادت
«شب هنگام عراقی ها هلی برن زده بودند و پایگاه شماره 3 ما را گرفتند و همه بچه ها را شهید کرده بودند. اسماعیل آن موقع به اتفاق دو نفر از همرزمانش رفته بود و پست نگهبانی که در مسیر عراقیها بود تحویل گرفته بود. سه نفر در یک سنگر که 20تا 70سانتیمتر ارتفاع و دو تا سه متر طول و عرض داشت مستقر بودند. شب تا صبح را در آن سنگر سپری کردند. صبح روز بعد چون آب و غذا نداشتند، یکی از بچهها را به سوی پایگاه می فرستند تا برایشان آذوقه بیاورد. هنوز 40 تا 50متر از سنگر فاصله نگرفته بود که صدای گلوله توپ خمپاره شنیده میشود. اسماعیل که ایستاده مشغول نگهبانی بود، وقتی گلوله توپ به سنگر فرود آمده بود خودش را پرت می کند، اما از پشت تمام بدنش مورد اصابت ترکش قرار گرفت. او را با هلی کوپتر به پشت جبهه اعزام می کردند که در مسیر به خواسته واقعیاش که شهادت بود رسید. همیشه توصیه میکرد که با همه خوب باشید و با کسی بحث و دعوا نکنید، پدر و مادرتان را دوست بدارید و قدرشان را بدانید. »