پسرم مخفیانه به یاری نیازمندان می شتافت

نویدشاهد هرمزگان: فرزند شهیدتان را بیشتر معرفی بفرمایید: 

مادر شهید: ایشان بیشتر به کارهای فنی و مکانیکی علاقه داشتند. در اوقات فراغتش هم بیشتر در زمین خاکی محله مان با دوستانش فوتبال بازی می کرد تا اینکه در سپاه پذیرفته شد و دوره آموزشی اش را در زیبا کنار با موفقیت به پایان رساند و مشغول خدمت و کار در سپاه شد.

مادر شهید : محل کار مجید ابتدا در شهرستان سیریک بود و سپس در کوه مبارک شهرستان جاسک به عنوان ناوبان دریایی مشغول خدمت شد و در مجموع مدت هفت سال در سپاه خدمت نمود تا اینکه به آرزویش که شهادت بود نایل شد.

نویدشاهد هرمزگان : فرمودید که فرزندتان به آرزویش که شهادت بود رسید از علاقه ایشان به شهادت بفرمایید: 

مادر شهید : ایشان از همان کودکی به جبهه و جنگ و شهدا خیلی علاقه داشت. همیشه می گفت: دوست دارم که شهید شوم. شهادت آرزوی من است. این علاقه به حدی بود که زیر عکس هایش می نوشت شهید مجید صادقی گوربندی و محل شهادت شلمچه درحالیکه جنگی درکار نبود و سالها از جبهه و جنگ گذشته بود. 

نویدشاهد هرمزگان: لطفا از خصوصیات اخلاقی شهید بگویید.

مادر شهید: فرزندم اخلاقش بسیار خوب و نیکو بود. خیلی اهل خانواده بود و در امورات منزل کمک کار من بود. از آنجایی که پدرش کارمند بهداشت و درمان میناب بود و همیشه در ماموریت به سر می برد، مجید کارهای بیرون و حتی داخل منزل  را برایم انجام می داد. برخورد خوب با فامیل و اقوام و کمک های مخفیانه به نیازمندان از دیگر ویژگی های اخلاقی ایشان بود. یادم هست بعد از شهادتش به آنهایی که کمک کرده بود و ما اطلاع نداشیم برایمان تعریف می کردند که مجید به یاری و کمک آنان رفته است. این نکته را هم بگویم که ایشان به اهل بیت (س) و مسجد علاقه داشت. همیشه به مسجد می رفت و انجام فعالیت های مذهبی را دوست داشت. می گفت: من یکی از یاران امام حسین (ع) هستم. 

نویدشاهد هرمزگان: از زمان و نحوه شهادت آقا مجید توضیح دهید.

مادر شهید : سي‌ام آذر سال 1383  هنگام ماموریت و در حال مبارزه با قاچاقچيان مواد مخدر در حوالي روستاي كوه مبارك جاسك بر اثر برخورد قايق ایشان با قایق قاچاقچیان و شكستن قايق فرزندم در آب‌هاي خليج‌فارس غرق شد و به شهادت رسيد.

نویدشاهد هرمزگان: پیکر فرزندتان در کجا به خاک سپرده شد؟

مادر شهید: پيكر فرزندم پس از تشییع با حضور دوستان و همکارانش و مردم شهرستان میناب در گلزار شهدای میناب در آغوش خاک آرام گرفت .

نویدشاهد هرمزگان: خاطره ای از ایشان اگر به یادتان هست بفرمایید.

مادر شهید :  همانطور که گفتم محل خدمتش در شهرستان جاسک بود، مجید 15 روز در جاسک کار می کرد و 15 روز به میناب  می آمد. آخرین باری که از میناب به جاسک می رفت ،یادم هست شب یلدا بود به من گفت مادر: من دارم می روم سرکارم . مبلغ 30هزار تومان به من پول داد و گفت این پول برای خودت باشد که برای خودت خرید کنی و از این پول برای خونه چیزی نخری. قبول کردم و رفت تا اینکه آخرین دیدارمان باشد. همان شبی هم که فردایش می خواست به ماموریت برود زنگ زد و جویای حال پدرش شد، پدرش کمی کسالت داشت،گفت: حال پدر چطور است من نگران حال ایشان هستم. گفت خواب دیدم که برادرم فوت شده، از بیماری و کسالت پدر می ترسم برای ایشان اتفاقی بیفتد. گفتم نگران نباش که پدرت حالش بهتر است. مجید خداحافظی و تلفن را قطع کرد....

نویدشاهد هرمزگان: صحبت پایانی اگر هست بفرمایید.

مادر شهید: صحبت خاصی نیست. متشکرم

گفتگو از : مرضیه ناکوئی