کرمانشاه - نرم افزار چند رسانه ای

آخرین اخبار:
نرم افزار چند رسانه ای
همسر و دخترم یاران واقعی من هستند
گفت‌و‌گو با جانباز ۷۰ در صد «تورج کمر نژاد»

همسر و دخترم یاران واقعی من هستند

ترکش‌ها هنوز در بدنم هستند، اما عشق به زندگی و خانواده بزرگ‌ترین مرهم دردهایم است. این روایت صمیمانه جانباز «تورج کمرنژاد» است.
جان دادیم تا وطن آسیب نبیند
گفت‌و‌گو با جانباز ۷۰ درصد «محمود ارژنگ»

جان دادیم تا وطن آسیب نبیند

«محمود ارژنگ» می‌گوید: ما اسارت و شکنجه را به جان خریدیم تا مردم و کشورمان آسیبی نبینند. هیچ‌چیز ارزش وطن را ندارد.
در کمین دموکرات‌ها پایم را جا گذاشتم، اما وطنم را نه
گفت‌و‌گو با جانباز ۷۰ درصد «سید فیض اله حسینی»

در کمین دموکرات‌ها پایم را جا گذاشتم، اما وطنم را نه

«سید فیض‌اله حسینی»، جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس، از روز‌هایی می‌گوید که برای حفظ امنیت مردم به دل خطر زد و در کمینی از پیش طراحی‌شده، پای خود را از دست داد. اما به گفته خودش، "هر چه بود، ارزشش را داشت... "
از ترکش تنگه چزابه تا بازگشت به زندگی
گفت‌و‌گو با جانباز ۳۰ درصد «علی‌اکبر آب‌متین»؛

از ترکش تنگه چزابه تا بازگشت به زندگی

«علی اکبر آب متین» می‌گوید: ترکش به آرنجم خورد، به خانواده‌ام اطلاع داده بودند که ترکش به من برخورد کرده است. چون خبر را از طریق بنیاد شهید داده بودند، خانواده فکر کرده بودند که شهید شده‌ام. اما خداوند دوباره به من فرصت داد که زندگی کنم.
بمب خوشه‌ای روی پشت‌بام خانه‌مان افتاد؛ بچه‌ام در آغوشم بود
گفت‌و‌گو با جانباز ۷۰ درصد «پروانه کریمی فرد»

بمب خوشه‌ای روی پشت‌بام خانه‌مان افتاد؛ بچه‌ام در آغوشم بود

«پروانه کریمی فرد» می‌گوید: هیچ‌وقت آن لحظه را فراموش نمی‌کنم. ظهر بود، صدای آژیر و هواپیما می‌آمد، دلشوره داشتم. بچه‌ی دو ساله‌م رو بغل گرفته بودم که یه‌دفعه صدای وحشتناک انفجار پیچید. بمب خوشه‌ای به پشت‌بام خانه‌ام خورد. همان‌جا جلوی در، وقتی فقط چند قدم از آشپزخانه فاصله داشتم، موج انفجار منو زد زمین. بچه تو بغلم بود، فقط خدا خواست که آسیبی به آن نرسداما من همون‌جا مجروح شدم.
۱۴ ساله بودم و به عشق امام خمینی و وطن به جبهه رفتم
گفت‌و‌گو با جانباز ۷۰ درصد «مظفر سلیمانی»

۱۴ ساله بودم و به عشق امام خمینی و وطن به جبهه رفتم

«مظفر سلیمانی» می‌گوید: وقتی فقط ۱۴ ساله بودم، بدون هیچ ترسی به جبهه رفتم؛ نه از شهادت می‌ترسیدم، نه از جانبازی. امروز با تمام سختی‌ها، شکرگزارم که زنده‌ام.
در میان خمپاره‌ها، پیکر شهید را روی دوشم گذاشتم و خودم مجروح شدم
گفت‌و‌گو با جانباز ۷۰ درصد «امید علی پشنگی»

در میان خمپاره‌ها، پیکر شهید را روی دوشم گذاشتم و خودم مجروح شدم

«امید علی پشنگی» می‌گوید: در میان آتش خمپاره‌ها، وظیفه‌ام بود که پیکر یکی از بچه‌های شهیدمان را جابه‌جا کنم. لحظه‌ای بعد در این مسیر با گلوله دشمن هر دو پایم مجروح شد و سه سال روی تخت بیمارستان بودم.»
سال‌ها راز زخمی شدنم را پنهان کردم تا دل پدرم نشکند
گفت و گو با جانباز ۷۰ درصد «بهرام جمشیدی»

سال‌ها راز زخمی شدنم را پنهان کردم تا دل پدرم نشکند

«بهرام جمشیدی»، جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس، سال‌ها تحمل کرد تا درد زخمی شدنش را نه فقط جسم بلکه قلب خانواده‌اش هم نلرزانَد. او هر ترفندی زد تا پدرش نفهمد پایش چگونه در جبهه قطع شده است، چرا که می‌خواست دل پدر همیشه آرام بماند و از سختی‌ها دور بماند. این روایت، گوشه‌ای از سکوت و عشق به خانواده در دل جنگ است.
علی، مردی بسیار شریف و مهربان بود
گفت و گوی تصویری با همسر شهید «علی یوسفی»؛

علی، مردی بسیار شریف و مهربان بود

«سوسن رشیدی» همسر «شهید علی یوسفی»، با دلی پر از درد و خاطراتی گران‌بها از همسرش می‌گوید؛ مردی مهربان و شریف که در راه وطن به شهادت رسید و هنوز یاد و نامش در دل خانواده و نزدیکانش زنده است.
۱
طراحی و تولید: ایران سامانه