زنان در دفاع مقدس - صفحه 2

زنان در دفاع مقدس

اولین نشست تخصصی جمعیت دختران شهدا برگزار می‌شود

اولین نشست تخصصی جمعیت دختران شهدا پنج‌شنبه ۹ اسفند در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار می‌شود.
معرفی کتاب;

معرفی کتاب / همپای جلودار

این کتاب به مصاحبه و معرفی زنان ایثارگر استان بوشهر می پردازد.

زنان در دفاع مقدس / افتخار ما

مادرم گفت تو بايد به جبهه بروي و در راه خدا شهيد شوي و افتخار ما باشي. و با گفتن اين جمله شروع كرد به گريه كردن. و من مي‌دانستم گريه‌هاي سعيد براي چيست. سعيد به شهادت نرسيده بود و روي ديدن ما را نداشت.

سکه طلا

آن شب سرپرستار بخش 6 بيمارستان طالقاني كرمانشاه بودم. شب جمعه بود و ماه رمضان. پيرزني با اصرار وارد بيمارستان شد و مي‌خواست مجروحين را عيادت كند، از ديدنش تعجب كردم. او را نزد دو سه تا از مجروحين كه بيدار بودند برديم. پيرزن دست و پاي آنها را مي‌بوسيد و گريه مي‌كرد.
خاطرات معصومه مرادی- جانباز و ایثارگر کرمانشاهی؛

این زن یک دست دارد

دوستان من به دشمنان بگویی من فقط یک دست دارم حاضرم به خاطر خدا آن را هم بدهم.

شهریور 59 و حمله بعثی ها به روایت دختری از آن روزهای آبادان

حماسه حضور زنان در آن دوران را باید از زبان شیرزنان غیرتمندی شنید که اندیشه شان مملو از خاطرات سرخ است و سبز. معصومه رامهرمزی از جمله این زنان است.
معرفی کتاب

کتاب شمیم بهشت / شهدای زن استان مرکزی

کتاب شمیم بهشت به کوشش اشرف جواهری و مریم طالبی با موضوعیت شهدای زن استان مرکزی در هشت سال دفاع مقدس است

«نقش زنان در دفاع مقدس و انقلاب اسلامی» روانه بازار کتاب شد

انتشارات چشم ساعی اصفهان کتاب «نقش زنان در دفاع مقدس و انقلاب اسلامی» را منتشر و روانه بازار کتاب کرد.
خاطرات زنان در دفاع مقدس/

اینجا جبهه است

رادیو آژیر می کشید. چند روزی است که عراق، ناجوانمردانه به سرزمین ما تاخته است. مادرم هنوز صدای آژیرها را از هم تشخیص نداده است....

زنان خرمشهر؛ خاطرات فوزیه وطن خواه

همان روز از رادیو آبادان شنیدم که هلال احمر درخواست نیرو کرده است. رفتیم و خودمان را معرفی کردیم. روز بعد هلال احمر ما را به بیمارستان طالقانی فرستاد. بنا شد که من در اتاق عمل مشغول کار شوم. یکی دو نفری را هم به قسمت سردخانه فرستادند. ..
خاطرات زنان در دفاع مقدس/

من عطر فرزندانم را در این لباسها می بویم

روایت زیر بیانگر حضور زنان در دفاع مقدس و کمک های فراوان آن ها در پشت جبهه را بازگو می کند.
خاطرات زنان در دفاع مقدس:

«رویت حس شهادت» به روایت «از چنده لا تا جنگ»

نه خون داشتیم، نه شرایط نگهداری آن را. به همین دلیل نمی توانستیم خونی را که از بدنش تخلیه می شد، جاگیزین کنیم. خوب نگاهش کردم، شاید بیست و دو سال داشت. جوان خوش سیمایی بود...
خاطرات زنان در دفاع مقدس:

زنان هويزه

زنها همان طور كه در صدر اسلام مردها را به شركت در جنگ تشويق مي‌كردند و مجروحين را در پشت جبهه مداوا مي‌كردند در اين جنگ نيز بطور مستقيم و غيرمستقيم نقش موثري داشتند.
خاطرات زنان در دفاع مقدس

بی قرار «خاطرات مریم امجدی»

خرمشهر هنوز سرپا بود و نیروها مقاومت می کردند، اما زور دشمن می چربید.
خاطرات زنان در دفاع مقدس:

مادرِ جبهه

زهرا محمودی همان بانوی سالخورده‌ای که هشت سال دفاع مقدس را، هم در پشت جبهه‌ها و هم با حضور مستقیم در خط مقدم، برای رزمندگان مادری کرد و لقب «مادر جبهه‌ها» را از آن خود کرد
خاطرات زنان در دفاع مقدس:

همه چیز برای ماندن

هر روز که می گذشت شهر ناامن تر می شد. برای خانواده هایی که امکان رفتن نداشتند یا به هر دلیلی مانده بودند، ساختمان و محوطه بیمارستان محیطی دور از خطر به حساب می آمد، غافل از اینکه دشمن تابع هیچ یک از قوانین انسانی و مقررات سازمان ملل در موقع جنگ نبود.

زنان عاشورایی؛ زیباترین کلام رسا در مدار عشق (بند پنجم)

وقت سفر رسید و کسی آب هم نریخت، پشت کبوتری که غریبانه پر گرفت
طراحی و تولید: ایران سامانه