«یک روز بهانهای پیدا کرد آمدند حاجآقا را بردند. شکنجهاش کردند صدای یاالله و یا زهرا (س) گفتههایش را میشنیدیم و گریه میکردیم. وقتی برش گرداندند لبخند میزد همه بدنش کبود بود ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» است که تقدیم حضورتان میشود.