قربانی برای خدا

قربانی برای خدا
قسمت چهارم خاطرات شهید «مجید شحنه»

احساس کردم او هم مرا بوسید

مادر شهید «مجید شحنه» نقل می‌کند: «گفتم: خدایا! هر کدوم از بچه‌های من که به جبهه رفتن اسیر نشن! مرگشون رو شهادت قرار بده؛ من طاقت اسیر شدن اونا رو ندارم! جنازه مجید آمد. خم شدم و او را بوسیدم. احساس کردم او هم مرا بوسید.»
قسمت دوم خاطرات شهید «سید محمد میرکمالی»

چه قربانی‌ای بهتر از بچه آدم در روز عید قربان

پدر شهید «سید محمد میرکمالی» نقل می‌کند: «وقتی فهمیدم روز عید قربان شهید شده، دست‌هایم را بالا بردم و گفتم: خدا رو شکر! چه قربونی‌ای بهتر از بچه آدم! ان‌شاءالله که خدا قبول کند!»
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه