قسمت چهارم خاطرات شهید «مجید شحنه»
مادر شهید «مجید شحنه» نقل میکند: «گفتم: خدایا! هر کدوم از بچههای من که به جبهه رفتن اسیر نشن! مرگشون رو شهادت قرار بده؛ من طاقت اسیر شدن اونا رو ندارم! جنازه مجید آمد. خم شدم و او را بوسیدم. احساس کردم او هم مرا بوسید.»