برادر شهید «محمدحسن رمضانیان» نقل میکند: «خودش را بدهکار شهدا میدانست. بعد از تشییع هر شهید به عکس شهدا خیره میشد. نمیدانم در دلش چه میگذشت؛ با نگاهش با شهدا حرف می زد.»
خواهر شهید «محمدحسن رمضانیان» نقل میکند: «میخواست تو مسائل جنگ از دیگران سبقت بگیرد و عقب نماند. وقتی شهید شد تنها نبود. چهل و پنج شهید با هم کوچ کردند، چون پرستوهای مهاجر. انگار وعده ملاقات دستهجمعی گرفته بودند»