نماز را رها کردم و روی خاک شیرجه رفتم، گلوله کاتیوشا نزدیکی ما به زمین نشست و فضا و زمین را به لرزه درآورد و من هم از ترس و بیایمانیم میخواستم گریه کنم... ادامه این خاطره از جانباز سرافراز «عمران ثقفی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.