نوید شاهد سمنان - صفحه 133

آخرین اخبار:
نوید شاهد سمنان
خاطراتی از شهید حسینعلی مونسان

جایگاه نماز و حجاب از دیدگاه شهید حسینعلی مونسان

وصیت نامه شهید علی اصغر لطفی

«اسلام» تنها راه سعادت و رهایی از دنیای فانی

تنها راه سعادت و‌رهايي از اين دنياي فاني همانا راه اسلام واقعي است‌ بهمين خاطر به نداي‌ امام‌ لبيك‌گفتم‌ و خود را آماده‌ نبرد با كفار نمودم زيرا اگر زندگي‌ من نتوانست به اسلام و به ملت و هم اوستانيانم خدمتي‌ كند بلكه شهادتم با من آن شود كه حركتي در هم اوستانيانم بوجود آيد
روز قبل از شهادت گفت: فردا شش صبح شهید میشوم

گفتگوی صمیمانه نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید رمضانعلی خراسانی

روزی که به شهادت رسید حاج رجب پریمی اومد خونه ی ما . دیدم داره گریه میکنه وازمسجد میاد. گفتم ، چرا گریه میکنی ؟ گفت ، حاجی ما باهم رفتیم و حالا اون شهید شده ومن تنها موندم . پسرم تو عملیات محرم شهید شد . ایشون تعریف میکرد ، همون روزی که شهید شده روز قبلش گفته بوده که فردا شش صبح شهید میشم .
وصیت نامه شهید "مهدی امینیان"

«شهادت» آرزوي قلبی شهید امینیان

شهید مهدی امینیان می نویسد: پدرم، وقتی که خبر شهادت مرا شنیدي، از شما میخواهم که در مرگ من گریه نکنی، چون شهادت آرزوي قلبی من بود و فقط دعا کن که خون فرزندت مورد قبول دربار پروردگار قرار بگیرد.

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسینعلی ملکی فر / خواب دیدم که شهید شدم

چون تولد حضرت عباس بود من روزه گرفته بودم . اون روز توی مسجد افطار کردم . از مسجد که اومدم خونه حالم عوض شد و نشسته خوابم برد . دیدم تو صحرا هستم و یه اسب سفید وجوان رو دیدم که یه علم هم دستش هست . یه پنجه هم روی علمش بود ومن رفتم جلو
وصیت نامه شهید هوشنگ اله بخش

درس مبارزه و جهاد در مکتب امام حسین (ع) در وصیت شهید هوشنگ اله بخش

كه من هم از آقا و سرورم حسين(ع) درس مبارزه و جهاد ياد گرفتم و منتظر نشدم كه مرگ مرا فرا گيرد. من براساس رسالت و مسئوليتي كه در جواب به نداي «هل من ناصرِ» حسين زمان در خود احساس نمودم
گفتم، خدایا امشب بچه ام به خوابم بیاد که دیگه گریه نکنم و آرام بشم

گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین مویدی

دیدم یه دشتی همه برف باریده وکوه ها پر ازبرف هست . یه دربزرگی بود تا دروباز کردم دیدم بچه ام ازدورداره میاد ومن بغلش کردم ، گفتم بیا مامان برات برنج آوردم . تو که ساکت هم نیاوردی ووسیله نداری .گفت ، همه چی دارم . اون شب من برای مراسمش خیلی غذا پخته بودم . چهار تا قابلمه شام هم برای همسایه هایی که نبودند کنار گذاشته بودم .میگفت ، امشب خیلی غذا خوردم . تو نگران نباش بیا میوه بهشتی بخور . من دارم خدمت میکنم وبعد ازخدمت هم برمیگردم
در سالروز شهادت شهید محمد علی شاه حسینی منتشر می شود

گالری عکس شهید «محمد علی شاه حسینی»

در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت. کشاورزی می‏کرد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و نهم مهر 1362، در شرهانی توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.
اربعین حسینی شهدای استان سمنان

اربعین در جبهه/ عزاداری رزمندگان سمنانی در اربعین حسینی + کلیپ

مراسم سینه زنی و عزاداری رزمندگان استان سمنان در جبهه ها
خاطراتی از شهید والامقام عباسعلی فیض

بازداشت به خاطر خواندن نماز !

فریادش در پاسگاه پیچید و دستور بازداشت عباسعلی را داد. روز بعد او در میان صلوات مردم آزاد شد. مردم جلوی پاسگاه منتظر او نشسته بودند.
شهید ابراهیم الماسی

سفارش شهید ابراهیم الماسی به حجاب و عفاف

از خواهر عزیزم می‌خواهم که با حجاب خود مشت محکمی بر دهان امپریاليسم[4] شرق و غرب باشد و از همة دوستان و آشنایان می‌خواهم من را ببخشند و بنده در آخر، سلام مرا به همگی آشنایان و اقوام برسانید و بنده نماز و روزه نخوانده[5] و روزه نگرفته است که برای من بگیرید.
عملکرد واحد قرآنی استان سمنان در سال 96 و 97

عملکرد واحد قرآنی بنیاد شهید و امور ایثاگران استان سمنان در سال 96 و 97

برگزاری کلاس های آموزشی و مسابقات قرآن و نهج البلاغه برای خانواده معظم شهدا و ایثارگران معزز
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین شامانی

خیلی برای بزرگ کردنش غصه خوردم؛ امّا...

همین که میگذاشتمش زمین از گریه غش می کرد . هرجا هم دکتر بردیمش نفهمیدن که مشکلش چی هست . یه دعا نویس گفت ، تا هشت ساله نشه خوب نمیشه . خدا شاهده بچه ی به اون بزرگی رو موقع نماز خواندن به کولم میبستم و پاهاش از کنارم آویزان بود . اگر روی زمین می گذاشتمش غش می کرد . هشت ساله که شد ، کم کم بهتر شد . شیر هم نمی خورد وبا قاشق بهش شیر می دادم .
شهید احمد فیروز بخت

لذت کتاب خوانی در خاطرات شهید احمد فیروز بخت

همیشه کتابها را صحیح و سالم بر می‌گرداند و می‌گفت: «هر چه بیشتر از این کتابها می خونم بیشتر مشتاق میشم».
شهید احمد فیروز بخت

لذت کتاب خوانی در خاطرات شهید احمد فیروز بخت

همیشه کتابها را صحیح و سالم بر می‌گرداند و می‌گفت: «هر چه بیشتر از این کتابها می خونم بیشتر مشتاق میشم».
شهید علی سراج

عشق به خالق هستی در مناجات شهید علی سراج

معبود من! از تو مي خواهم كه به من ديده اي بدهي تا بتوانم حقايق وجود خودم و جمال دل آراي تو را مشاهده كنم .
شهید ابراهیم الماسی

راه و هدفتان جز اسلام نباشد!

ای برادرم، تو هم راه من را ادامه بده که راه و هدف من الله بود و بس و این بود وصیت‌نامه جوان شانزده ساله، ابراهیم الماسی.
شهید قدرت الله فرزانه پور

تلاش برای ساخت مسجد و حسینیه در خاطرات شهید قدرت الله فرزانه پور

می‌دانستم که هر وقت می‌رود بیرون یا در مسجد است و یا حسینیه. سیزده چهارده سالش بود. می‌رفت آجر جا به جا می‌کرد و کمک می‌کرد.
گپ خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید حسین خیده

حسینم رو فدای حسین فاطمه (س) کردم!

من حسین خودم رو فدای حسین فاطمه کردم . اصلا هم ناراحت نیستم ، خدا با علی اکبر و قاسم همنشین اش کنه . وصیت کرده بود که سنگرش و خالی نگذاریم . خدا نوه هام هم به راه راست هدایت کنه . من اسم حسین رو روی یکی شون گذاشتم . قد وبالاو حرکاتش مثل حسین خودم می مونه .
گردآورندگان: سرکار خانم ها هاجر رهایی، زری خطیبی فر، ربابه خطیبی فر، زهرا خالصی

نوازشگران جان (دفتر چهارم) داستان های ایثار و شهادت

در حالی که ؛ به شدت می خندید ، گفت : تو با آب انار وضوگرفتی . از تعجب ، چشمهایم گرد شده بود . گفتم رمضانعلی ! من با آب وضو گرفتم . با آب . در حالی که ؛ بر شدت خنده اش افزوده شده بود ، گفت : حجت ! توا سم این روستا را می دانی چیست ؟ گفتم : خوب آره روستای انار . گفت: مگه تو با آب این روستا وضو نگرفتی ؟ گفتم : بله دو بار گفت : خوب ، حالا دیدی تو با آب انار وضو گرفتی . من تازه متوجه منظورش شده بودم با او شروع به خندیدن کردم
طراحی و تولید: ایران سامانه