نوید شاهد – یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس میگوید: در سایه روشن نور چراغ قوه یعقوبعلی را شناختم گفت: ببریدش اونجا امدادگر هست با تعجب نگاهش کردم این آرامش از او بعید بود. رفتیم و سیدرحیم را به امدادگران رساندیم. موقع برگشت با دقت بیشتری نگاهش کردم. یعقوب خوبی سرش را بلند کرد و گفت: آره. الان میام. آرامش عجیبی داشت. حالت صورتش آدم را یاد شهدا میانداخت.