مادر شهید «لطفالله امیرشریفی» نقل میکند: «لطفالله روزی به من گفت: موقع خنده، روی صورت دوتاییمون گود میشه؛ برای من به خاطر خاری که توی دوران بچگی به صورتم رفت، اما برای شما خداییه. به او نگاه کردم. گفت: اگه بذاری به جبهه برم با این نشانی، همیشه به یاد شما هستم تا وقتی که شما دعا کنی و من شهید بشم.»