پیرامون شهید "جلال محمدی"؛
نوید شاهد – همينجا بمان و به جبهه ها خدمت كن. اما شوق و ذوق جبهه و دفاع و فدا شدن نمي گذاشت. 4تا 5 ماه كار او شده بود راضي كردن پدر. يك ماه بود كه عمويش رفته بود. اما برگشت و مي گفت كه در بازار اهواز كسي در درونم ندا مي داد، برگرد و جلال را با خودت بياور. برادر را راضي كرد و جلال خوشحال از رضايت پدر براي حضور در جبهه.