«آن روز خیلی حال و هوای عجیبی داشت. در راه ماشین را نگه میداشت و نماز میخواند و یا غذای نذری میگرفت. انگار منتظر چیزی و یا خبری بود ...» ادامه این خاطره از «سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.