روستای نامن

روستای نامن

دعایی می‌خواند که معجزه می‌کرد

«آخرین کلماتی که بین من و حسن رد و بدل شد، شوخی آمیخته با جدی بود. گفتم: مواظب باش! گفت: دعایی بلدم که تیر دشمن به من نمی‌خورد! تیر می آید و از زیر بغل من می گذرد...» آنچه خواندید به نقل از همرزم شهید"حسن خطیری نامنی" است که نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت می‌کند.

شهادت غریبانه دو برادر در کنار هم

همسر شهید"حسن خطیری نامنی" به نقل از همرزمان شهید می‌گوید: «به حسین آقا برادرش گفتند:حسن شهید شده، تو جلو نرو. وجود حسین پُر از خشم و اندوه بود. اسلحه خودش را گذاشت و سلاح حسن را برداشت و رفت. گفت: چطور داغ برادرم را تحمل کنم؟! چطور برگردم و زن و بچه او را ببینم؟! حسین هم رفت و ۱۰ دقیقه بعد پر کشید.» نوید شاهد سمنان در سالروز تولد شهید "حسن خطیری نامنی" مروری بر زندگی ایشان داشته است که تقدیم حضور علاقمندان می‌شود.
طراحی و تولید: ایران سامانه