شهید ایرج ستاریان

شهید ایرج ستاریان

معلمی که دلش با بچه‌های كلاس بود

مادر شهید «ایرج ستاریان» از فرزند او چنین می‌گوید: هر وقت كه میخواست به روستا برگردد چند نوع جايزه برای دانش آموزان میخريد تا به يک مناسبتی تشويق شان كند.

ماجرای اشک شوق یک معلم شهید

برادر شهید «ایرج ستاریان» می‌گوید: در آخرين ديدارم با او يك دنيا با چشمان زيبايش با من سخن گفت و حسن ختام اين گفتگوي آرام و بي‌صدا، قطره اشكي بود كه از چشمان نازنينش بر گونه‌اش جاري شد و سپس گفت: برادر حلالم كن. التماس كردم كه از اين سفر برگردد ولي برنگشت و گفت: « تقدير چنين است اشتباه نكن! اين قطره‌هاي اشك شوق است.»

اشتباه نکن!

نوید شاهد – برادر شهيد "ایرج ستاريان" می‌گوید: در آخرين ديدارم قطره اشكي بود كه از چشمان نازنينش بر گونه‌اش جاري شد و سپس گفت؛ برادر حلالم كن. التماس كردم كه از اين سفر برگردد ولي برنگشت. گفت؛ « تقدير چنين است اشتباه نكن! اين قطره‌ها، اشك شوق است.»
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه