مادر شهید «ایرج ستاریان» از فرزند او چنین میگوید: هر وقت كه میخواست به روستا برگردد چند نوع جايزه برای دانش آموزان میخريد تا به يک مناسبتی تشويق شان كند.
برادر شهید «ایرج ستاریان» میگوید: در آخرين ديدارم با او يك دنيا با چشمان زيبايش با من سخن گفت و حسن ختام اين گفتگوي آرام و بيصدا، قطره اشكي بود كه از چشمان نازنينش بر گونهاش جاري شد و سپس گفت: برادر حلالم كن. التماس كردم كه از اين سفر برگردد ولي برنگشت و گفت: « تقدير چنين است اشتباه نكن! اين قطرههاي اشك شوق است.»
نوید شاهد – برادر شهيد "ایرج ستاريان" میگوید: در آخرين ديدارم قطره اشكي بود كه از چشمان نازنينش بر گونهاش جاري شد و سپس گفت؛ برادر حلالم كن. التماس كردم كه از اين سفر برگردد ولي برنگشت. گفت؛ « تقدير چنين است اشتباه نكن! اين قطرهها، اشك شوق است.»