عِطر نماز شبانه ای که هنوز پیچیده است ...
خاطره ای به نقل از خواهر شهید
نازخاتون زارع نیا خواهر شهید "عیسی شهروزی" با بیان خاطره ای از برادر خود این چنین می گوید:«تنها خاطره ای که از آن زمان از شهید برایم باقی مانده سفارش مکرر ایشان در مورد نماز بود.انگار که تنها عشق و دلخوشی و در این جهان فانی فقط و فقط نماز است.
هنگامی که قامت می بست و به نماز می ایستاد،انگاروجود معشوق را به تمامی حس می کرد.صدای زمزمه ها و نماز های شبانه اش برایم از هر لالایی آرامش بخش تر بود.
خیلی وقت ها
هنگام ظهر توی مزرعه و در گرما و آفتاب شدید همین که صدای اذان بلند می شد دست از
کار می کشید وضو می ساخت و همانجا می ایستاد برای نماز.هنوز جا نمازش را نگه داشته
ام بوی برادرم را می دهد بوی نماز های شبانه اش را ...