دفاع از وطن
به مناسبت سالروز تولد این شهید والامقام خاطره ای از زبان همسر ایشان برای علاقمندان منتشر میگردد.
«عیسی مرد بسیار خوبی برای ما بود. روزها مشغول کار کشاورزی بود و همیشه به فکر تامین نیازهای خانواده اش بود. هنوز زمان خدمت سربازی اش فرا نرسیده بود، او لباس ارتشی پیدا کرده بود و به تن می کرد. مادرم به او می گفت: اگر به جنگ بروی کشته می شوی.او در جواب گفت: همه دارند برای وطن، دین و اسلامشان خون می ریزند. آیا من باید اینجا بنشینم ؟مادرم گفت: تازه ازدواج کرده ای. صبر کن تا بچه هایت به دنیا بیایند و بعد برو. عیسی گفت: من که برای همیشه نمیروم. شاید شهید هم نشدم و وقتی که برگشتم برای همیشه پیش شما می مانم. مادرم ناراحت شد. اما او گفت: این وظیفه است و باید هرچه زودتر انجام داد. ما باید از کشور و دینمان با تمام قدرت و تکیه بر جوانان مراقبت کنیم و جلو دشمن این خاک و مرز و بوم بایستیم.»