خاطره/ دستان گرم برادر
شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۱:۱۲
نوید شاهد - خواهر شهید "علی خوشابی " در خاطره ای از ایشان اینطور می گوید: هنوز گرمای دستان مهربانش را بر روی سرم حس می کنم وقتی که گریه می کردم و علی نوازشم می کرد. گفته بود می روم و زود برمی گردم اما او جایی بهتر از این دنیای فانی را پیدا کرده بود..من ماندم و یاد دستان گرم برادر. .
به مناسبت سالروز تولد این شهید والامقام خاطره ای از زبان خواهر ایشان برای علاقمندان منتشر میگردد.
«موقعی که علی شهید شد کوچیکتر از آن بودم که مفهوم شهید و شهادت را بفهمم فقط آنقدر می دانستم که رفتن علی داغی است بر دل پدر و مادر و سایر اقوام.جای خالی اش را حس می کردم . همه میگفتند : علی به مسافرت رفته ،رفته پیش خدا.. همیشه منتظر بودم که علی برگرددو این انتظارم سال ها به درازا کشید تا اینکه بزرگ شدم و فهمیدم که پیش خدا رفته یعنی چه.هنوز گرمای دستان مهربانش را بر روی سرم حس می کنم وقتی که گریه می کردم و علی نوازشم می کرد. گفته بود می روم و زود برمی گردم اما او جایی بهتر از این دنیای فانی را پیدا کرده بود..من ماندم و یاد دستان گرم برادر. »
نظر شما