وصیت‌نامه شهید«خداداد صنمی»
نوید شاهد- شهید خداداد صنمی در قسمتی از وصیت‌نامه خود نوشته است: «با ياد خدا دگر بار هجرتی را پيشه ساختم كه در آن خير است و صلاح، و جز اين سفر مرا چاره ساز نيست و دردم را بدون جاری شدن خونم درمان نيست. در اين سفر میخواهم خالص باشم و پاک، میخواهم حقيقتجو باشم و میخواهم پيكارگر عليه ظلم و استثمار و طرفدار حق و عدالت باشم.»

دردم را جز جاری شدن خونم درمانی نیست

به گزارش نوید شاهد، شهید «خداداد صنمی» 9 تیرماه 1341 دیده به جهان گشود. این شهید والامقام در 29 خردادماه 1362 به فیض شهادت نائل آمد. در ادامه بخشی از وصیت نامه شهید صنمی را می‌خوانیم.

يا ايتها النفس مطمئنا ارجعی الی ربک راضيه مرضيه فادخلی فی عبادی و ادخلی فی جنتی

با ياد خدا دگر بار هجرتی را پيشه ساختم كه در آن خير است و صلاح، و جز اين سفر مرا چاره ساز نيست و دردم را بدون جاری شدن خونم درمان نيست. در اين سفر می‌خواهم خالص باشم و پاک، می‌خواهم حقيقت‌جو باشم و می‌خواهم پيكارگر عليه ظلم و استثمار و طرفدار حق و عدالت باشم.

اين راهی را خواهم پيمود كه علی(ع) شير خدا، شوهر زهرا، تک سوار عرب در ميان سيل كفار پيمود و ندای فزت و رب‌الكعبه را در 19 رمضان از حلقوم خويش جاری ساخت و راه كه حسين بن علی(ع) سرور آزادگان خود و اهل بيتش با جاری كردن خون سرخشان پيمودند و در آن صحرای كربلا، صدای «هل من ناصرا ينصرنی» از گلوگاه خونين سيد‌الشهدا بيرون آمد. می‌خواهم راهی را بپيمايم كه زينب(س) به خاطر آن اسیر گرديدند و دست رشيد عباس سقای كربلا از تن جدا و گلوی علی اصغر حسين(ع) مظلومانه آماج تير خصم گرديد می‌خواهم راهی را بروم كه علوی‌ها و سربداران پيمودند و در اين راه فضل‌الله نوری‌ها راهی را كه پرچمداران فرزند محمد(ص) و ميوه دل زهرا(س)، قيام‌گر بر عليه نظام ظلم و جور و استثمار و حامی حق و عدالت است. بدن خود را آماج گلوله‌های خصم نمودم تا دين محمد(ص) جاودانه بماند و رهبرم سرافراز باشد. خون سرخم را جاری ساختم تا خط سرخ شهادت فروزان بماند، روحم را از كالبد تن بيرون ساختم تا در بی‌نهايت به پرواز درآيد و با مرغكان اين آشيان كه از كالبد تن بهشتی‌ها، رجايی‌ها، مطهری‌ها به در آمده، هم‌خانه شود.

اكنون تو برادر مسلمان! اميدوارم كه پيش از افسوس خوردن، اسلحه مرا بر دوش كشی و با تكبير الله اكبر هم‌چنان به ياری پير جماران خمينی(ره) بشتابی.

سخنی با تو ای انسان! با تو هستم كه چون جغد بر ويرانه‌ای می‌نشينی و چشم ديدن حقيقت و آبادانی را نداری، با تو هستم ای بزدل كه در ظاهر با خلق خدا هم‌دمی ولی در عمل جرأت اين كار را نداری، كم در گوشه اماكن بنشين و منتظر باش تا دگر بار شهيدی از راه برسد و تو از اين خوان گسترده صاحب جاه و مقام گردی. بس است ميراث خواری، بس است چون انگل بر پيكر جامعه ما نشستن و چون زالو خون خلق خدا را مكيدن، دمی به هوش آی و از خروش اين آزادگان درسی بگیر.

آنان كه رفتند كاری حسينی كردند و آنان كه مانده‌اند بايد كاری زينبی كنند وگرنه يزيدند.

والسلام عليكم و رحمه‌الله و بركاته

و من الله التوفيق

23 بهمن‌ماه 1361

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده