زندگینامه شهید «جهانگیر حاجی‌پناه بیکاه»
شنبه, ۰۵ فروردين ۱۴۰۲ ساعت ۱۴:۲۹
نوید شاهد استان هرمزگان زندگینامه شهید والامقام «جهانگیر حاجی‌پناه بیکاه» را برای علاقه مندان منتشر نمود.

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید جهانگیر حاجی‌پناه بیکاه يكم تير 1340، در شهر بيكاه از توابع شهرستان رودان به دنيا آمد. پدرش عبدالله، كشاورز بود و مادرش خديجه نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. پنجم فروردين 1361، در شوش بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزارش در روستاي حاجي‌ خادمي تابعه شهرستان ميناب واقع است.

ا

زندگینامه به‌ جا مانده از این شهید بزرگوار برای علاقمندان منتشر شد:

شهید یکی از بسیجیان حضرت امام(ره) بود که در یک خانواده مذهبی و روستایی درسال 1340 در بیکاه یکی از روستاهای شهرستان رودان چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در آن‌جا گذرانید و تحصیلات دوران ابتدایی را  در زادگاه خود گذراند. سپس به علت رونق وضعیت معیشتی به روستای حاجی خادمی هجرت نمود.

تحصیلات راهنمایی را در مدرسه شهوار قدیم گذراند. کلاس اول نظری را در دبیرستان رازی شهرستان میناب بود که به علت مشکلات اقتصادی مجبور به ترک تحصیل شد. 15ساله بود که انقلاب شکوهمند اسلامی را درک کرد و پابه‌پای جوانان و بزرگان در تظاهرات بر علیه رژیم منهوس پهلوی در شهرستان میناب شرکت می‌کرد و گاهی می‌شد تا به صبح شعار مرگ بر شاه را در و دیوارهای این روستا مزین می‌‌نمود. تا اینکه بعضی از دوست  داران شاه به پدر شهید می‌گفتند که یا پسرت دست از این شعار نویسی بر‌دارد و یا اینکه این روستا را ترک کند. پدر شهید در این باره می‌گوید: یک شب بعد از اینکه بعضی شاه دوستان ما را سخت تحت فشار قرار دادند به پسرم گفتم جهانگیر مصلحت می‌دانم برای حفظ جان خودت مدتی این روستا را ترک کنی و به جای دیگری بروی، وقتی اوضاع مناسب شد برگرد.

شهید مدتی روستای حاجی خادمی را به قصد بندرلنگه ترک کرد و به مدت 4 ماه در یکی از منزل اقوام زندگی را گذراند. شهید نسبت به انجام واجبات اهمیت فوق العاده‌ایی می‌داد و در تمام نمازهای جمعه و جماعت شرکت می‌کرد و صله رحم را به جا می‌آورد. مادر شهید می‌گوید: در زندگی کسی را از خود نمی‌رنجاند و به پدر و مادر احترام خاصی می‌گذاشت به زندگی دنیا بی‌اعتنا بود. عید که می‌شد حاضر نبود برایش لباس نو بخریم و از فقرا و محرومین سخت جان‌بداری می‌کرد.

همچنین پدر شهید حاجی‌‌پناه می‌‌گوید، یک سال سخت در تنگنایی اقتصادی بودیم و او نیز برای بهبود وضع زندگی در کنار من کشاورز بود. صاحب زمین مردی بی‌انصاف و قابل نفوذ در پاسگاه ژاندارمری سابق و دادگاه بود. شهید همیشه در حق خودش دفاع می‌نمود. بعد از اینکه کشاورزی تمام شد و به قول معروف ارباب حساب ما را کشید گفت: که شما هیچ حسابی نزد من ندارید و هر چه داشتیدخورده‌اید. شب بود که پسرم گفت من روی این حساب اعتراض دارم و صاحب زمین حق ما را خورده است. باید حق خودم را از این ظالم بگیرم. گفتم پسر هر چه بوده همین است و دیگر از این حرف‌ها نزن که ما راه پاسگاه و دادگاه را بلد نیستیم. ولی شهید اصرار خاصی داشت و می‌‌گفت: که این‌ها دارند حق مردم را می‌خورند ولی مردم سکوت اختیار کرده‌اند. شهید با استفاده از سند و مدارکی که قبلاٌ در طول سال کشاورزی جمع و آماده کرده بود به دادگاه بندرعباس شکایت کرد و توانست حق خودش را بگیرد و تمام مردم آن‌جا تعجب می‌کردند که چطور این پسر بچه توانست آن به اصطلاح «ارباب» را تسلیم و حق خودش را بگیرد.

شهید حاجی‌پناه در سن 16سالگی وقتی که دید کشور در تصرف و تجاوز دشمن قرار گرفته درنگ را جایز ندید و برای رفع تجاوز دشمن به خدمت مقدس سربازی رفت و به صورت داوطلب ثبت‌نام نمود. او که می‌دانست این سفر، سفر نهایی است بلکه راه بازگشتی در آن وجود ندارد و دیگران را برای این سفر آماده می‌کرد، می‌گفت حاجی بسیار خوشحال است که یک نفر مسلمان به فرمان یک مجتهد تقلید به جبهه‌ها برود. آری شهید حاجی پناه از تمام موانع دنیایی عبور کرد و از لذت‌های دنیا دست کشید، حتی پیشنهاد نامزدی را رد کرد و به خدمت سربازی رفت.

شهید در عملیات بزرگ و غرور آفرین فتح المبین در جبهه شوش در تاریخ 1361/05/01 همان گونه که خود آرزو می‌کرد عاشقانه شهید شد و تولدی دوباره یافت و بدن مطهرش در کنار مزار پاک هم قطارش شهید بزرگوار غلام عباسی به خاک سپرده شد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده