خاطره‌‌ای از شهید «اکبر محمودی زاده»
شنبه, ۲۳ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۱۲
مادر شهید تعریف می‌کند: وقتی این صحنه‌ها از تلویزیون پخش می‌شد، شهید می‌گفت «من هم باید بروم مادرجان، من باید بروم تا جنگ تمام شود، من باید پوزه صدام را به زمین بزنم.»

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «اکبر محمودی‌ زاده» دهم خرداد 1350، در روستای كميز از توابع شهرستان رودان چشم به جهان گشود. پدرش محمد، كشاورزی می‌كرد و مادرش فاطمه نام داشت. دانش‌آموز دوم راهنمايی بود. از سوی بسيج در جبهه حضور يافت. چهارم خرداد 1367، در شلمچه به شهادت رسيد. پيكر او مدت‌ها در منطقه بر جا ماند و سال 1374، پس از تفحص در زادگاهش به خاک سپرده شد.

ل

من باید پوزه صدام را به زمین بزنم

روزی همه با هم به تلویزیون نگاه می‌کردیم. برنامه‌ای که پخش می‌کرد در آن درباره شهدا شعر می‌خواندند، اکبر هم با ما بود. وقتی این صحنه‌ها از تلویزیون پخش می‌شد گفت «من هم باید بروم مادرجان، من باید بروم تا جنگ تمام شود، من باید پوزه صدام را به زمین بزنم.»

زمانی که به شهر می‌رفتم، ماشین‌هایی بودند که در مورد جنگ شعار می‌دادند، وقتی این چیزها را می‌شنیدم دلم می‌گرفت. پسرم می‌گفت «مادر دلت نگیرد، آن‌ها باید از کشورمان دفاع کنند.»

او همیشه کار می‌کرد و نان‌ من را می‌داد و می‌گفت «مادر هر چه می‌خواهی بگو، کار می‌کنم و برایت می‌گیرم»، مواظبم بود و من را بسیار دوست داشت. مهربان بود و همه او را دوست داشتند. بچه‌ای پاک و نجیب بود، در شانزده سالگی به پدرش می‌گفت «بابا تو نباید دیگر کار کنی، خسته می‌شوی. دیگر من باید کار کنم و نان تو را در آورم». پدرش آن موقع هنوز سن بالایی نداشت.

او دوباره برای بار سوم به جبهه رفت، به او گفتم «مادرجان دیگر بس است تو زحمت خودت را کشیده‌ای، برگرد خانه، او هم می‌گفت «نه باید بروم». هر طوری بود خودش را به کاروان رساند و عازم شد، رفت، تا اینکه خبر شهادتش را برایمان آوردند.

(به نقل از مادر شهید)

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده