تا آخرین قطره خونم برای دفاع از میهنم تلاش میکنم
به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «جمعه بذرافشان خیرآباد» چهارم ارديبهشت 1303، در روستای خيرآباد از توابع شهرستان ميناب ديده به جهان گشود. پدرش نمرد، باغدار بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا دوم ابتدايی درس خواند. در اداره امور آبياری كار میكرد. ازدواج كرد و صاحب پنج پسر و سه دختر شد. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. هجدهم خرداد 1365، در فاو عراق بر اثر اصابت تركش به كمر و كتف، شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای شهرستان زادگاهش واقع است.
تا آخرین قطره خونم برای دفاع از میهنم تلاش میکنم
شهید مردی بسیار مومن و با ایمان بود، اخلاق بسیار پسندیدهای داشت. انسانی نبود که همیشه در همه جمعها حضور داشته باشد و وقت خود را به خوش گذرانی سپری کند، بیشتر دوست داشت تنها باشد و با خدای خود راز و نیاز کند.
همیشه نمازش را به موقع و سر وقت میخواند و فرایض شرعی را به جا میآورد.
علاقه زیادی به جهاد در راه دین و خدا داشت و چون میخواست از وطن و ناموس خود دفاع کند تصمیم گرفت که به جبهه برود. زیباییهای دنیوی را رها کرد تا به زیبایی معنوی برسد و با سلاحی جزء ایمان و تقوا به جبهه نرفت.
شهید در جبهه بود که خبر عروسی خواهرش را به او دادند، هنگامی که این خبر را شنید بسیار خوشحال شد و سر از پا نمیشناخت. بعد از شنیدن خبر با خوشحالی از جبهه به خانه بازگشت و تا هنگام عروسی خواهرش پیش ما ماند تا عروس شدن خواهرش را ببیند.
پس از عروسی پیش خواهرش رفت و به او تبریک گفت و برایش آرزوی خوشبختی کرد و سپس شب را به خانه آمد و پیش ما ماند. صبح زود از خواب بیدار شد و دوباره به جبهه رفت.
درست یک روز بعد از اینکه از پیش ما رفت خبر ترکش خوردن و مجروح شدنش را به ما دادند. ما از شنیدن این خبر بسیار ناراحت شدیم و پس از شش ماه تلاش برای مداوای او به هیچ جایی نرسیدیم. با همین حالی که داشت میگفت: «اگر حالم کمی خوب شود دوباره به جبهه میروم و برای دفاع از میهنم تلاش میکنم و تا آخرین قطره خونم برای کوتاه کردن دست دشمنان از کشور عزیزم میجنگم.»
ولی بعد از چند روز به درجه رفیع شهادت نائل گردید. روحش شاد و یادش گرامیباد.
(به نقل از پدر شهید، نمرد بذرافشان خیرآباد)
انتهای پیام/