زندگینامه شهید «غلام دهکاری»
يکشنبه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۰۴
تنها چیزی که باعث شد شهادت نصیب و افتخارشان باشد همان عشق و علاقه‌ای بود که ایشان نسبت به یتیمان خواهرشان داشتند. همیشه دست نوازش بر سر یتیمان می‌کشید و... متنی که خواندید قسمتی از زندگینامه شهید «غلام دهکاری» بود که نوید شاهد استان هرمزگان شما را به خواندن زندگینامه این شهید بزرگوار دعوت می‌کند.

همیشه دست نوازش بر سر یتیمان می‌کشید

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «غلام دهکاری» يكم فروردين 1340، در روستای پشته معز‌آباد تابعه شهرستان رودان ديده به جهان گشود. پدرش رضا، كارگر معدن بود و مادرش سكينه نام داشت. تا سوم ابتدايی درس خواند. سال 1362 ازدواج كرد و صاحب يک دختر شد. بيستم خرداد 1364، در تپه تاژبان بانه هنگام درگيری با گروه‌های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به سر و شكم، شهيد شد. پيكر او را در زادگاهش به خاک سپردند.

با سلام و آرزوی طول عمر برای رهبر کبیر انقلاب اسلامی و با درود و سلام به روح پر فتوح حضرت امام خمینی (ره) و به شهیدان به خون خفته اسلام از حضرت آدم تا خاتم(ص).

 شهید غلام دهکاری در خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان هستی گشود. در سن هفت سالگی پا به عرصه علم و دانش و مدرسه نهاد و تحصیلات خود را تا سوم ابتدایی ادامه داد ولی به علت نبودن امکانات و نداشتن الگو جهت ادامه تحصیل و به علت مشکلات متعدد دیگر نتوانستند تحصیلات خود را ادامه دهند و مدرسه را رها کردند.

در سن پانزده سالگی همراه و به اتفاق پدرشان در شرکت معدن فاریاب به کار و تلاش مشغول شدند، تا بتوانند با کمک یکدیگر مخارج زندگی خانواده را تامین کنند و با عنایت به اینکه روزها مشغول به کار بودند، در کلاس‌های پیکار (نهضت) ثبت نام کردند و توانستند گواهی پنجم نهضت را کسب کنند. در سن هیجده سالگی و در تاریخ هجدهم بهمن ماه سال 1358 جهت خدمت به نظام مقدس سربازی به پاسگاه شهر رفتند و خود را به مسئولان امر معرفی نمودند، دفترچه حاضر به خدمت گرفتند و در همان تاریخ به خدمت اعزام شدند.

بعد از گذراندن سه ماه آموزش نظامی در پادگان معروف و مشهور صفر پنج کرمان به مرخصی آمدند. بعد از مرخصی ایشان را تقسیم کردند و بعد برای آموزش گروهی تخصصی تکاوری به آذربایجان غربی (ارومیه) اعزام کردند. بعد از چند ماه آموزش، ایشان به مناطق عملیاتی و جنگی کردستان (بانه) رفتند.

شهید در حین انجام خدمت بودند که به مرخصی آمدند و ازدواج کردند. بعد از یک سال ثمره ازدواج ایشان دختری به نام سمیه به یادگار گذاشتند. این شهید فقط برای یک بار توانست فرزند عزیز و گرامی خود را که آن هم برای یک ماه بود ملاقات کند. ناگفته نماند هر دفعه‌ که ایشان به مرخصی می‌آمد می‌گفت این بار سفر آخر من بود و دیگه فکر نمی‌کنم که زنده برگردم چون شهید برای خودش واضح و آشکار بود که شهید می‌شود چون حقیقتاٌ عاشق شهادت بود. حتی به گفته همکارانش که در شرکت معدن فاریاب بودند و از نزدیک مشاهده و دیده بودند ایشان با خط خودشان بر روی پُلی که در مسیر راه بود نوشته بود شهید غلام دهکاری.

شهید از همان دوران کودکی که بنده به یاد دارم به مسائل مذهبی و اخلاقی علاقه فراوانی داشت و دارای اخلاق و روحیات معنوی خاصی بود. می‌توانم به جرات در غیاب ایشان برای شما بازگو کنم تنها چیزی که باعث شد شهادت نصیب و افتخارشان باشد همان عشق و علاقه‌ای بود که ایشان نسبت به یتیمان خواهرشان داشتند. همیشه دست نوازش بر سر یتیمان می‌کشید، شهید دهکاری در عملیات رمضان شهید شد که شهادت ایشان با بیستم رمضان که مصادف با شهادت حضرت امیر المومنین علی(ع) بود. در آخر شهادت نصیب ایشان شد و آن قولی که به خانواده داده بود را عملی کرد و شربت گوارای شهادت را نوشید. روحش شاد و یادش گرامی باد.

همیشه دست نوازش بر سر یتیمان می‌کشید

انتهای پیام/

همیشه دست نوازش بر سر یتیمان می‌کشید

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده