زندگینامه و خاطره‌‌ای از شهید «منصور خداکریمی»
دوشنبه, ۱۱ تير ۱۴۰۳ ساعت ۰۷:۵۸
فرزند شهید تعریف می‌کند: «در میان فامیل به خوش رویی زبان‌زد بود. وقتی از سرکار می‌آمد اگر خسته‌ هم بود به ما نمی‌گفت که خسته است. همیشه می‌خندید و به من سفارش می‌کرد که حجابم را رعایت کنم و نماز اول وقت بخوانم و...»

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «منصور خداکریمی» يكم شهريور 1347، در روستای گهره از توابع شهرستان بندرعباس ديده به جهان گشود. پدرش جمعه (فوت1366) كشاورز بود و مادرش حميده نام داشت. تا پايان دوره راهنمايی درس خواند. استوار يكم نيروی انتظامی بود. سال 1373 ازدواج كرد و صاحب يک دختر شد. نهم تير ماه 1384، در حوالی روستای دهنو ميناب هنگام تعقيب قاچاقچيان دچار سانحه رانندگی و آسيب به سر و سينه شد و به شهادت رسيد. مزار او در زادگاهش واقع است.

سفارش شهید به حجاب

سفارش شهید به حجاب

پدرم خیلی خوش اخلاق و شوخ طبع بود و در میان فامیل به خوش رویی زبان‌زد بود. وقتی از سرکار می‌آمد اگر خسته‌ هم بود به ما نمی‌گفت که خسته است. همیشه می‌خندید و به من سفارش می‌کرد که حجابم را رعایت کنم و نماز اول وقت بخوانم.

به یاد دارم که مادرم می‌گفت: «چرا کار دفتری انجام نمی‌دهی، اینطوری برایت راحت‌تر است.»

ولی پدرم در جواب می‌گفت: «من کار خودم را دوست دارم و از سختی کشیدن بیشتر خوشم می‌آید.»

روز تولد مادرم بود و شب قبلش خواب شهید را دیده بود که با یک جعبه شیرینی و دسته گل آمده بود که بهش سر بزند.

دختر دایی من عادت دارد که شب‌ها را بیدار بماند و تلویزیون تماشا کند (یک سال با دایی‌‌‌‌‌ام زندگی کردیم)، دختر دایی‌ام برایم تعریف کرد که یک شب به سرویس بهداشتی رفت و وقتی برگشت که سرجایش بخوابد، دید شهید گوشه‌ای نشسته و دارد نگاهش می‌کند؛ ترسید و با دقت بیشتری نگاه کرد و دید شهید دیگر در آن‌جا نیست.

(به نقل از فرزند شهید، فروغ خداکریمی)

انتهای پیام/

سفارش شهید به حجاب

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده