خاک کربلا، هدیهای به پدر
به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «موسی اجدادزاده» هفدهم اسفند ماه 1345، در روستای نور آباد از توابع شهرستان رودان ديده به جهان گشود. پدرش حسين، كشاورز بود و مادرش كنيز نام داشت. تا پايان دوره راهنمايی درس خواند. به عنوان پاسدار وظيفه در جبهه حضور يافت. بيست و هفتم شهريور 1365، در خور عبدالله دزفول بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد. پيكر او را در روستای قلمان تابعه شهرستان زادگاهش به خاک سپردند.
خاک کربلا، هدیهای به پدر
موسی از همان دوران کودکی پسری ساکت و مظلوم بود. به قدری مذهبی بود که به نصیحت احتیاجی نداشت. همیشه نمازش سر وقت بود، ایام ماه مبارک رمضان را در مسجد و ایام ماه محرم را در حسینیهها به کمک و عزاداری امام حسین(ع) مشغول بود.
زمانی که جنگ تحمیلی ایران و عراق شروع شد همیشه از جبهه صحبت میکرد. به خاطر اینکه سن و سالی نداشت من و مادرش از رفتن او به جبهه مخالفت میکردیم. هر روز مدام با من صحبت میکرد و اصرار میکرد تا به او اجازه دهم به جبهه برود. میگفت؛ «جبهه رفتن نوعی تحصیل و عشق به زندگی است.»
بالاخره موسی رفت و اشکها و دعای مادرش بدرقه راهش شد. از زمانی که پسرم به جبهه رفت فهمیدیم که دیگر به ما تعلق ندارد.
آخرین باری که به مرخصی آمد در همان ایام سقف خانه خراب شده بود و من پایم درد میکرد. هنوز کامل خستگیاش رفع نشده بود که شروع به کمک در تعمیر سقف خانه کرد، هر چه اصرار کردم که پسرم تو هنوز خستهای و همسایهها به دیدن تو آمدهاند. اهمیت نداد و به تعمیر سقف مشغول شد انگار میدانست که این آخرین دیدارمان است. در لحظه خداحافظی یک تیکه پارچه سبز رنگی که انگار چیزی داخلش بود را باز کرد، به من نشان داد و لبخندی زد و گفت؛ «پدر هدیهای برایت آوردم تا وقتی که من نیستم با دیدنش به یاد من بیوفتی.»
بازش که کردم دیدم خاک است. موسی مقداری از خاک کربلا را برایم آورده بود و آخرین حرفش این بود که دعا کنید در همین خاک شهید شوم. اکنون بعد از سالها وقتی این خاک را بو میکنم باد پسرم میافتم و تنها یادگاری که از پسرم دارم همین خاک است.
(به نقل از پدر شهید، حسین اجدادزاده)
انتهای پیام/