نگهبان بعثی، سروکله‌اش پیدا شد

«یک شب نگهبان عراقی آسایشگاه به یکی از برادران که زود بلند شده بود اشاره کرد و گفت اسمت چیست آن برادر گفت شنبه اسم پدرت: یکشنبه اسم پدربزرگت: دوشنبه. نگهبان بعثی پس از یادداشت کردن اسم او بیرون رفت و فردا صبح، سروکله‌اش پیدا شد ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.

نگهبان بعثی، سروکله‌اش پیدا شد

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، ایثارگر نصرالله نایبلو روایت می‌کند: بیدار شدن قبل از ساعت چهار صبح ممنوع بود. اما بعضی از برادران زود بلند می‌شدند و نماز شب می‌خواندند نگهبان عراقی نیز در صورت مشاهده اسامی آنها را می‌نوشت تا صبح که شد آنها را تنبیه کند.

یک شب نگهبان عراقی آسایشگاه به یکی از برادران که زود بلند شده بود اشاره کرد و گفت اسمت چیست آن برادر گفت شنبه اسم پدرت: یکشنبه اسم پدربزرگت: دوشنبه. نگهبان بعثی پس از یادداشت کردن اسم او بیرون رفت و فردا صبح، سروکله‌اش پیدا شد.

گفتنی است عرب‌ها اسم فامیل را نمی‌نویسند و برای خواندن مشخصات فرد، اسم پدربزرگ را به دنبال اسم شخص می‌آورند لذا فردا صبح وقتی که نگهبان عراقی برای تنبیه اسمش را خواند و بلند گفت شنبه، یکشنبه، دوشنبه را بیاورید بچه‌ها زدند زیر خنده!

او دوباره اسم را خواند، اما هیچ کس نیامد و تنها خنده بچه‌ها شدت گرفت. سرباز عراقی که دلیل خنده بچه‌ها را نمی‌دانست از خجالت سرش را پایین انداخت و بیرون رفت.

منبع: کتاب نسل آفتاب (جلد ۱)

نگهبان بعثی، سروکله‌اش پیدا شد

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده