خاطره - صفحه 12

آخرین اخبار:
خاطره

نسبت به بدحجابی یا بی‌حجابی حساس بود

پدر شهید «مهدی پورهاشم کله بستی» تعریف می‌کند: نسبت به بدحجابی یا بی‌حجابی حساس بود. مخصوصا به مادر خود رعایت حجاب و شرکت در جلسات مذهبی و بسیج را توصیه می‌کرد.

وضو گرفتن با یک لیوان آب

همرزم شهید «مصطفی تیرگران» تعریف می‌کند: در هفت تپه که بودیم هنگام شب آقا مصطفی یک لیوان پر آب بر می‌داشت و آب را برای ساختن وضو نماز شب استفاده می‌کرد.

حضور امام زمان (عج) را در جبهه‌ها احساس می‌کرد

همرزم شهید «سیدجواد معصومی» تعریف می‌کند: شهید در مناطق جنگی که حضور پیدا می‌کرد، تحت هیچ شرایطی شوخی نمی‌کرد چون معتقد بود و احساس می‌کرد که امام زمان در جبهه‌هاست و در حضور امام زمانمان نباید بی‌ادبی کنیم.

ملاقات با امام زمان (عج) در عالم خواب

خواهر شهید «سیدعباس موسوی لموکی» تعریف می‌کند: یک بار در بیمارستان مشهد بستری بودند که از ناحیه دست و پا تیر خورد و عملش کردند. پدر و مادر و برادرم برای دیدنش رفته بودند. او خواب بود. در عالم خواب با امام زمان (عج) صحبت می‌کرد. پدر رفت او را صدا کرد و بعد که بیدار شد گفت چرا من را صدا زدی، داشتم با امام زمان (عج) صحبت می‌کردم.

حاضر بود سرش را در راه امام حسین بدهد

فرزند شهید «علی خلیلی» تعریف می‌کند: همیشه می‌گفت حاضر است سرش را برای امام حسین بدهد که آخر هم جنازه ایشان بدون سر برگشت.

شخصیت امام تا سحرگاه برایم نمایان شد

مادر شهید «سید باقر تاکامی» تعریف می‌کند: روزی از ساری به منزل آمد و زیر بغلش یکی چیزی را مخفی کرد من متوجه شدم به او گفتم این چیست؟ گفت این رساله امام خمینی است. من گفتم امام خمینی کیست؟ گفت: آرام تر. اگر کسی صدای ما را بشنود ما را به رژیم شاه معرفی می‌کند این کتاب را عموجانم به من داد گفت ببر و برای مادرت بخوان! آن شب تا سحر رساله را برایم خواند و مرا کاملاً با شخصیت امام آشنا کرد.

علاقه خاصی نسبت به کتاب‌های دینی داشت

برادر شهید «رمضان علی پیشدادیان» تعریف می‌کند: علاقه شدیدی نسبت به کتاب‌های دینی از جمله قرآن کریم، نهج البلاغه و مفاهیم قرآنی داشت. به نماز خیلی اهمیت می‌داد و خصوصاً نماز‌های نافله را به جا می‌آورد.

فرزندانش را به خواندن نماز سفارش می‌کرد

برادر شهید «احمد تازیکی» تعریف می‌کند: به فرزندانش سفارش و توصیۀ شدیدی به برپایی نماز داشت. ارادت و محبت زیادی به اهل بیت داشت. مستحبات را نیز انجام می‌داد از جمله خواندن نماز شب.

کتاب‌های مذهبی را بین جوانان توزیع می‌کرد

خواهر شهید «محمدعلی زارع» تعریف می‌کند: برادرم از سالیان قبل از انقلاب، مبارزات زیادی با رژیم داشت و به شناسایی ماهیت رژیم و سردمداران بین مردم، دانشجویان و ... می‌پرداخت و کتاب‌های مذهبی را به صورت کتابخانه سیاری بین جوانان توزیع می‌کرد.

حالا پشت جبهه فعالیت کن

پدر شهید «مصطفی کریم خانی» می‌گوید: مخالف رفتن شهید به جبهه بودم و به او تذکر دادم که پسرجان نسبت به اندازه سهمت به جبهه رفته‌ای حالا پشت جبهه فعالیت کن، ولی ایشان قبول نکرد و اعلام کرد که امام فرمودند اجازه پدر و مادر ملاک نیست.

مقید به حق الناس بود

مادر شهید می‌گوید: بسیار مقید به حق الناس بود به مسجد می‌رفت مسئول تقسیم غذا بین مردم بود اضافه غذا را به ما نمی‌داد می‌گفت: مال مسجد است.

مانند مولایش امام حسین (ع) بدون غسل دفن شد

همرزم شهید «علی تمری» تعریف می‌کند: با کومله‌ها درگیر شدیم که از ۱۱ نفرمان، سه نفر شهید، یک نفر زخمی و ۷ نفر سالم دَر رفتیم. زخمی‌ها را با خودمان آوردیم، اما جنازه‌ها را نتوانستیم با خود بیاوریم و جنازه‌ها همان جا ماندند و آن‌ها بالا سر جنازه‌ها آمدند، خلاصی زدند به سر علی که سرش از هم پاشید. ایشان مثل مولای خود امام حسین (ع) بدون غسل دفن شد.

علاقه زیادی به جبهه و جنگ داشت

شهید «مهدی تیموری» عاشق جبهه بود و هیچ ترس و واهمه‌ای برای رفتن به جبهه نداشت. می‌گفت، چون جنگ علیه ما شروع شد باید از وطن دفاع کنیم و برای حفظ و ناموس و انقلاب باید پشتیبان رهبر باشیم و به جبهه برویم و دشمن را شکست دهیم.

اراده خاصی به ائمه داشت

شهید «مطلب حیدری آزادی» بسیار متواضع و فروتن و همچنین بسیار شجاع و نترس بود. حق الناس را رعایت می‌کرد. به ائمه ارادت خاصی داشت. با همه مهربان بود.

تا پای جان باختن در راه اسلام می‌ایستاد

شهید «علی الیاسی» وقتی که جنگ شروع شد و امام فرمان دادند لحظه‌ای درنگ نکرد واقعاً تابع ولایت بود و تا پای جان باختن در راه اسلام و قرآن و امام می‌ایستاد و این پیمان را عملی کرد.

قرآن خواندن او با دیگران فرق داشت

شهید «عزیزالله باقری» قرآن خواندن او با دیگران فرق داشت. همیشه یک صفحه از قرآن را با معنایش می‌خواند و چندین بار تکرار می‌کرد تا تمام مفاهیم ان را بفهمد. خواندن وی همراه با عمل بود.

زیبایی واقعی را شهادت در راه خدا می‌دانست

شهید «حسین بخشنده رستمی» حسین هر چند با تولدش در خانواده، محفل آن‌ها را زیباتر کرده بود اما زیبایی واقعی را نزد خداوند و شهادت در راه وی می‌دانست. حسین عاشقانه و عاقلانه بسوی جبهه‌ها رهسپار شد.

جنگیدن برای اسلام رضایت نمی‌خواهد

شهید «کاظم خردمندی» دیدیم شهید با روحیه‌ی شاد به داخل اتوبوس رفت من صدایش کردم و گفتم: کاظم جان! نمی‌خواهی با مادر و دایی خداحافظی کنی و رضایت بگیری؟ آمد و خداحافظی کرد و گفت: مادر! برای اسلام جنگیدن رضایت نمی‌خواهد.

مقید به رعایت حقوق دیگران بود

شهید «علیرضا روجائی» در خصوص رعایت حقوق دیگران مقید بود. دوست نداشت مال کسی را بخورد و کسی را اذیت و آزار کند.

خواندن قرآن باعث خوشبختی می‌شود

فرزند شهید «رضاعلی آرایی» می‌گوید: پدرم فوق العاده به خواندن قرآن اهمیت می‌داد روزی در خانه مشغول خواندن قرآن بودم که پدرم از سرکار برگشت کنار من نشست و گفت: دخترم شما در زندگی آینده خود خوشبخت می‌شوی.
طراحی و تولید: ایران سامانه