خاطره‌‌ای از شهید «هوشنگ عزت‌زاده»
شنبه, ۰۵ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۳۷
پسر عموی شهید تعریف می‌کند: «یک شب که با هم در سنگر بودیم گفت شما استراحت کنید و من فهمیدم که می‌خواهد با خدای خود خلوت کند و همان گونه که مشغول پاسداری بود از راز و نیاز با خدا غافل نمی‌شد...»

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «هوشنگ عزت‌زاده» پانزدهم شهريور 1348، در شهرستان بندرلنگه چشم به جهان گشود. پدرش اسماعيل، در شركت نفت كارگری می‌كرد و مادرش مريم نام داشت. دانش‌آموز سوم متوسطه بود. از سوی بسيج در جبهه حضور يافت. پنجم خرداد 1365، در فاو عراق بر اثر اصابت تركش خمپاره به سينه، شهيد شد. پيكر او را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند. برادرش اميد نيز به شهادت رسيده است.

راز و نیاز با خدا در حین پاسداری

راز و نیاز با خدا در حین پاسداری

در تاریخ 15 فروردین سال 1365 من به همراه گروهی از برادران بندرلنگه عازم جبهه شدیم. همراه کلیه نیروها در بندرلنگه جلوی مسجد صاحب‌الزمان جمع شدیم و پس از برگزاری مراسم، به سمت بندرعباس حرکت کردیم.

ما را از بندرعباس به اهواز اعزام کردند. مرحله اول آموزشی ما در جنگل‌های اطراف اهواز بود و بعد از آن برای آموزش تکمیلی ما را به سد دِز بردند.

شهید هوشنگ عزت‌زاده یکی از نیروهای بسیار فعال و سخت کوش در دوران آموزشی بود.

زمان اعزام به خط مقدم فرا رسید و پس از جمع آوری چادرها به سمت آبادان حرکت کردیم. به ما گفتند که پس از آبادان به سمت فاو حرکت می‌کنیم. به فاو که رسیدیم گروه‌بندی شدیم و در سنگرهایمان مستقر شدیم. کار من و شهید حراست از مرزها بود.

پس از چند روز قرار شد یک گروه برای حمله به سنگرهای دشمن انتخاب کنند که من و شهید جزء همین گروه بودیم. شهید در خط مقدم حال و هوای الهی پیدا کرده بود. یک شب که با هم در سنگر بودیم گفت شما استراحت کنید و من فهمیدم که می‌خواهد با خدای خود خلوت کند و همان گونه که مشغول پاسداری بود از راز و نیاز با خدا غافل نمی‌شد.

شب پنجم خرداد بود که برای عملیات به سوی دشمن هجوم بردیم و پس از انهدام سنگرهای کمین عراقی‌ها و به اسارت در آوردن آن‌ها، نیروهای عراقی که در خط بودند و متوجه انهدام سنگرهای کمینشان شدند شروع به باریدن آتش روی ما کردند.

همان جا من به علت اصابت ترکش خمپاره مجروح شدم، شهید وقتی دید که من زخمی شدم به یاری من شتافت و من را در پتویی پیچید و تا خاکریز منتقل کرد و بعد دوباره برای پاسداری و حفاظت از میهنش به میدان جنگ برگشت و پس از گذشت یک الی دو ساعت بر اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل گشت. روحش شاد و یادش گرامی باد.

(به نقل از پسر عمو شهید، یوسف عزت‌زاده)

انتهای متن/

راز و نیاز با خدا در حین پاسداری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده