خاطره‌‌ای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»
دوشنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ ساعت ۰۹:۲۵
دوست شهید تعریف می‌کند: «آن روزها مسئله ترور افراد انقلابی خیلی فراگیر شده بود، همه‌ی خانواده‌های مذهبی نگران بودند، شهر ناامن شده بود. عبدالله در این شرایط نا‌مناسب و خطرناک توانست پنجاه نفر را جذب کند؛ افراد جذب شده همه...»

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «عبدالله مسیحی ایسینی» يكم دی‌ماه 1340، در روستای ايسين از توابع شهرستان بندرعباس ديده به جهان گشود. پدرش محمدصالح، كشاورز بود و مادرش آمنه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته رياضی درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. سی‌ام مهرماه 1362، در مريوان توسط نيروهای عراقی بر اثر اصابت تركش به دست و صورت، شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای شهرستان زادگاهش واقع است.

استاد اخلاق

استاد اخلاق

با اخلاق و رفتار همه را جذب می‌کرد،  هیچ‌کس را به اجبار به کلاس تفسیر و اخلاق نمی‌آورد، کلاس اخلاق او متعلق به افراد خاصی بود.

آن روزها مسئله ترور افراد انقلابی خیلی فراگیر شده بود، همه‌ی خانواده‌های مذهبی نگران بودند، شهر ناامن شده بود. عبدالله در این شرایط نا‌مناسب و خطرناک توانست پنجاه نفر را جذب کند؛ افراد جذب شده همه اهل دل و انقلابی بودند. روزهای جمعه حداقل چهل نفرشان همراه با عبدالله به نماز جمعه می‌رفتند.

مناظره دو نفری

هر چه کتاب می‌گرفت می‌خواند، بعضی از کتاب‌ها را دو بار خوانده بود، کتاب صمد بهرنگی را سه بار با دقت خواند. کتاب‌هایی که مضمون و محتوای ضد دینی داشت و یا حاوی مطالب و تفکرات مارکسیستی بود را بیرون ریخت.

گاهی سر موضوعی با شهید احمد بلالی پور مناظره و بحث می‌کرد، این بحث و جدل‌ها تا پاسی از شب طول می‌کشید، بیشتر وقت‌ها آن چنان صدایشان بالا می‌رفت که اوقاتِ مادرم تلخ می‌شد و می‌گفت: «چرا نمی‌خوابید؟ دیر وقت است!»

من که می‌خواستم خودم را بی‌طرف نشان بدهم می‌گفتم: «من خوابیده‌ام این دو نفر ول کن نیستند.»

(به نقل از دوست شهید، اصغر معماری)

انتهای پیام/

استاد اخلاق

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده