خاطره‌‌ای از شهید «اسماعیل فرخی‌نژاد»
شنبه, ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۰۴
دختر عموی شهید تعریف می‌کند: «مانده بودیم چه بگوییم، فقط همدیگر را نگاه می‌کردیم و اشک می‌ریختیم. کاش اسماعیل خودش سفره را می‌آورد، ولی افسوس. او رفته بود تا سر سفره‌ی مخصوص خدا بنشیند و...»

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «اسماعیل فرخی‌نژاد» بيست‌ و پنجم بهمن ماه 1341، در شهرستان آبادان چشم به جهان گشود. پدرش محرم، نقاش خودرو بود و مادرش مرضيه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و ديپلم گرفت. از سوی بسيج در جبهه حضور يافت. بيستم دی ماه 1365، با سمت فرمانده گردان كربلای 5 در شلمچه بر اثر اصابت تركش خمپاره به سر، شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

اسماعیل حقش بود به مقام عند ربهم یرزقون برسد

اسماعیل حقش بود به مقام عند ربهم یرزقون برسد

برای دیدن ما از جبهه با ماشین وانت‌بار آمده بود شیراز، یکی از دوستانش هم همراهش بود. سه روزی شیراز ماند. موقعی که می‌خواست به جبهه برگردد مقدار زیادی نان خرید و بسته‌بندی کرد تا به جبهه ببرد، مانده بود چطور روی نان‌ها را بپوشاند تا خشک نشود. از مادرم(زن عمویش) سوال کرد که چه کنم تا نان‌ها از بین نرود و خشک نشود؟ مادرم پیشنهاد داد سفره‌ی بزرگی روی نان‌ها بکش تا سالم بمانند. اسماعیل که پیشنهاد مادرم را شنید خیلی خوشحال شد. از مادرم پرسید: «زن عمو! حالا سفره‌ی بزرگ از کجا بیاورم؟»

مادرم گفت: «این که غصه ندارد، سفره‌ی بزرگ و اضافی توی خانه هست الان می‌آورم.»

مادرم سفره را که آورد، اسماعیل گفت: «سفره امانت پیش من باشد، خیالتان راحت برش می‌گردانم.»

مادرم گفت: «نمی‌خواهد سفره را برگردانی، بگذار همان جا بماند تا رزمنده‌ها استفاده کنند.»

آن روز اسماعیل با سفره‌ی پر از نان به جبهه رفت و آن سفر، سفر آخری بود که به شیراز آمد. خبر شهادت اسماعیل که آمد، جگرمان سوخت. داغمان وقتی بیشتر شد که در خانه را زدند و نایلونی بسته بندی شده را تحویلمان دادند و گفتند: «آقا اسماعیل گفته امانته! خیلی گشتیم تا منزل شما را پیدا کردیم، فقط به خاطر رد امانت.»

بعد از رفتن آن رزمنده، در بسته را باز کردیم، از تعجب انگشت به دهان ماندیم. سفره‌ی نان بود، درست همان سفره‌ای که اسماعیل با خودش به امانت به جبهه برد. مادرم خیلی تاکید کرد که سفره را برنگرداند اما او... مانده بودیم چه بگوییم، فقط همدیگر را نگاه می‌کردیم و اشک می‌ریختیم. کاش اسماعیل خودش سفره را می‌آورد، ولی افسوس. او رفته بود تا سر سفره‌ی مخصوص خدا بنشیند و با ملائکه همنشین بشود. اسماعیل حقش بود به مقام عند ربهم یرزقون برسد.

(به نقل از دختر عموی شهید، نازنین فرخی‌نژاد)

انتهای پیام/

اسماعیل حقش بود به مقام عند ربهم یرزقون برسد

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده