خاطره - صفحه 17

آخرین اخبار:
خاطره
خاطره‌ای از شهید «حجت‌الله رنجبری کمیز»

تا لحظه‌ی شهادتش از من چیزی نخواست

نوید شاهد استان هرمزگان به مناسبت سالگرد شهادت شهید «حجت الله رنجبری کمیز»، خاطره ‌ای از این شهید والامقام را منتشر نمود.
زندگی‌نامه/

زندگینامه شهید «عبداله میرزابیگی»

شهید «عبدالله میرزابیگی» از شهدای ارتش دفاع مقدس استان ایلام است که بهمن 1361 در چنگوله مهران هنگامی که بعد از آماده کردن سنگر از شدت خستگی خوابش برده بود، بر اثر انفجار مهیب نیروهای بعثی با لبی خندان به دیدار حق شتافت. زندگینامه این شهید بزرگوار در ادامه تقدیم حضورتان می‌شود.

با خوندن این کتاب، شرمنده امام علی نمی‌شین!

مادر شهید «ابوالفضل جعفریان» نقل می‌کند: «یک شب در اتاق نشسته بود و در حال جلد کردن کتاب قطوری بود. گفتم: این کتاب چیه؟ مال خودته گفت: آره، امروز بالاخره تونستم بخرمش. نهج البلاغه است. این کتاب رو بخونین تا روز قیامت شرمنده امام علی نشین.» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید گران‌قدر دعوت می‌کند.

خاطره ای از مادر یک دانشجوی شهید/ من باید خود را بسازم

مادر شهید «حکمت اله یارقلی» در خاطرات خود می گوید: رزمنده کم سن و سالی بود که بسیار شجاعت داشت به همین دلیل به حال آن پسر غبطه می خوردم، آره مادر من بايد خودم را بسازم.

دست‌نوشته‌‌های به‌ جا مانده از شهید «پرویز پورباقری»

همزمان با سالگرد شهادت شهید «پرویز پور باقری» تصاویری از دستنوشته های به جامانده از شهید گرانقدر توسط پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد هرمزگان منتشر شد.

شهید ناودل: من شرمنده اسلام هستم

خواهر شهید حسن ناودل از برادرش می گوید: او پس از مدتی در جبهه مجروح شد اما در بیمارستان نمانده و به منزل خواهرم در تهران رفته بود. در جواب خواهرم که گفته بود: تو رزمنده اسلامی. جواب داده بود: «من شرمنده اسلام هستم.»
سردار ارجمند فر؛

ناصر و دوستانش در پیمان شفاعت راسخ ماندند

سردار ارجمند فر معاون عملیات نیروی زمینی سپاه در مراسم رونمایی از کتاب «مثلث سرخ» گفت: شهید ناصر اوجاقلو و دو دوست دیگرش با هم قرار گذاشته بودند که هر کدام شهید شد، نفرات دیگر را شفاعت کنند و آنها در این پیمان راسخ ماندند و به شهادت رسیدند.
خاطره‌ای از شهید ابراهیمی:

«مردی از تبار حماسه»

شهید«علی ابراهیمی» از شهدای دوران دفاع مقدس است. در خاطره ای از وداع آخر شهید آمده است: «آن صبح را هيچ وقت فراموش نمی‌کنم؛ شوهر عمه‌ام مانند دفعات قبل خداحافظی نمی کرد. البته با شکوه تر و با شوق بيشتر و پشت نگاه‌های عميقش رازی را پنهان می‌کرد که همه را در شک و ترديد انداخته بود.»

خاطره | پوتین های بهشت

شهید علی محمد صحرایی از رزمندگان لشکر ۱۱ حضرت امیر (ع) سپاه ایلام است که مهر ماه سال ۱۳۶۵ در منطقه مرزی مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. در ادامه خاطره ‌ای از این شهید والامقام با عنوان «پوتین‌های بهشت» منتشر می‌شود.

خاطره همرزم شهید «احمدلو» از ماموریت چملک قران

همرزم شهید محمدتقی احمدلو می گوید: محمد تقی گفت؛ می‌رویم ماموریت «چملک قران» نمی‌دانم برمی‌گردیم یا نه. مرا حلال کنید و ببخشید. گفتم: تا حالا چنین حرف‌هایی سابقه نداشته است.

بعد از ثبت نام من به کربلا، امام حسین(ع) شهادتش را امضاء کرد

پدر شهید محمدتقی احمدلو در خاطراتش می گوید: پسرم محمدتقی درست بعد از اینکه شرایطم برای ثبت نام در کربلا مهیا نبود و او شخصا برای ثبت نام من اقدام کرد، به شهادت رسید و از امام حسین (ع) اذن شهادت گرفت.

ماجرای امضاء اجباری

«رحمان هادی نژاد» یکی از رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس استان زنجان از چگونگی گرفتن اجازه والدینش برای حضور در جبهه خاطره ای را روایت می کند. در ادامه فیلم مربوطه را مشاهده کنید.

خاطره ای از رشادت های شهید امداد رسان«جهانبخش امیدی»

شهید «جهانبخش امیدی» از شهدای امدادرسان در ایام دفاع مقدس بود، وی سرانجام اردیبهشت ماه 1363 در حین انجام مأموریت در منطقه مرزی مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. در ادامه به ذکر خاطره ای از رشادت های این شهید والامقام از زبان همسر وی می پردازیم.

نحوه شهادت «احمد» از زبان همرزمش

شهید «احمد یوسفی» در ۶ مهر ۱۳۶۵ در ماه محرم در ارتفاعات لاری بانه، به علت اصابت ترکش توپ به تمام بدن به شهادت رسید و خانواده یوسفی، دومین شهید خود را به انقلاب اسلامی تقدیم کرد.

شهیدی که دوستانش به او وعده شهادت داده بودند

«احمد» ، یک سال قبل از شهادت ، همرزمان شهید خود را در خواب دیده بود که به وی وعده داده بودند او به زودی به آنان ملحق خواهد شد.

«جواد» از شوق شهادت با همه شوخی می کرد

دوست شهید «جواد گلشنی منفرد» تعریف می کند: در آخرین روزهای عمر خویش به اندازه ای به وجد آمده بود که می دانست چه می شود و به همین خاطر از شوق شهادت با همه شوخی می کرد.

ملاک حقیقت افراد است

هم کلاسی و دوست شهید جواد گلشنی منفرد می گوید: این سخن شهید همچنان در ذهنم مانده است که می گفت: « ملاک حقیقت افراد است».

شهیدی که در کنار تیربارچی بودن، نهج البلاغه تدریس می کرد

شهید گلشنی فردی عالم و در تدریس نهج البلاغه و قرآن فعال بود. او در گردان شهید اصغر محمدیان به عنوان تیربارچی مشغول خدمت بود و در مدت یک ماهه تا شهادتش در فرصت های روزانه اقدام به تعلیم و تدریس نهج البلاغه برای هم رزمان می کردند.

دستان آب آور عباس، جبهه را برایش کربلا کرد

یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس از همرزم شهید خود می گوید: عباس جلوی چشمانمان همچون ارباب خود حضرت ابوالفضل العباس(ع) پرپر شد و آنجا بود که بچه ها یاد کربلا و شهادت حضرت عباس (ع) افتادند.
خاطره؛

«حسین» ایام محرم مسئول تدارکات هیئت بود

شهید «حسین الفتی نژاد» از شهدای مین زاد، یکی از خادمان امام حسین (ع) و اهل بیت بود. دوست و همراه شهید در ذکر خاطره ‌ای از شهید می‌گوید: حسین همیشه در تمام ایام محرم ارادت خود را از طریق خدمتگذاری هیئت در آبدارخانه یا تدارکات مسجد ادا می‌کرد و حتی کفش عزاداران را جفت می‌نمود این جوان خالص و مخلص به تمام معنا آنقدر درایت و صداقت داشت که همه او را دوست داشتند و بارها می گفت من شهید می شوم. متن این خاطره را در ادامه بخوانید.
طراحی و تولید: ایران سامانه