خاطره‌‌ای از شهید «ابراهیم خرمی دمشهری‌زاده»
دوشنبه, ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۰۳
مادر شهید تعریف می‌کند: «ابراهیم پسری بسیار ساده دل و خوش خُلقی بود. تمام مردم روستایمان او را می‌شناختند و به او احترام می‌گذاشتند. گرچه ابراهیم سن و سال زیادی نداشت اما سعی می‌کرد هر وقت که اختلافی بین مردم پیش می‌آمد بین آن‌ها میانجی گری کند و...»

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «ابراهیم خرمی دمشهری‌زاده» پنجم تير ماه 1336، در روستای دومشهر از توابع شهرستان ميناب به دنيا آمد. پدرش غلام، كشاورز بود و مادرش صفيه نام داشت. تا پايان دوره ابتدايی درس خواند. سال 1354 ازدواج كرد و صاحب سه پسر و يک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. شانزدهم مرداد 1362، در قلاويزان توسط نيروهای عراقی بر اثر اصابت تركش خمپاره به سر، شهيد شد. پيكر او را در روستای نوبند تابعه شهرستان زادگاهش به خاک سپردند. او را اسماعيل نيز می‌ناميدند.

زر

شهیدی که در خوش‌رویی و خوش اخلاقی سرآمد بود

گرچه شهادت فرزندم ابراهیم باعث شده که حافظه‌ام ضعیف شود اما همیشه خاطرات شیرین فرزندم در ذهنم تداعی می‌شود.

ابراهیم پسری بسیار ساده دل و خوش خُلقی بود. تمام مردم روستایمان او را می‌شناختند و به او احترام می‌گذاشتند. گر چه ابراهیم سن و سال زیادی نداشت اما سعی می‌کرد هر وقت که اختلافی بین مردم پیش می‌آمد بین آن‌ها میانجی‌گری کند و اختلاف آن‌ها را حل کند.

همیشه نمازش را در مسجد می‌خواند و دوستانش را تشویق می‌کرد تا نمازشان را سر وقت و در مسجد بخوانند.

خوبی و نیکی‌های ابراهیم غیرقابل وصف است، او پسری بی‌نظیر و نمونه بود.

زمانی که ابراهیم تصمیم گرفت که به جبهه برود من با رفتنش مخالفت نکردم چون می‌دانستم که ابراهیم همیشه درست‌ترین تصمیم را می‌گیرد. ابراهیم کوله بارش را بست و من با چشمانی گریان او را نظاره می‌کردم. برخلاف من که بی‌تاب بودم فرزندم می‌خندید و به صورتم نگاه می‌کرد و برای دلگرمی به من می‌گفت: «مادر من می‌روم و زود برمی‌گردم.»

بعد از رفتن فرزندم من ماه‌ها اشک ریختم و چشم انتظارش ماندم تا شاید بیاید اما او هرگز برنگشت.

(به نقل از مادر شهید، صفیه خرمی‌نیا)

انتهای پیام/

زر

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده