خاطره‌‌ای از شهید «احمد مجرد»
شنبه, ۰۵ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۵۷
خواهر شهید تعریف می‌کند: همیشه احمد را در خواب می‌دیدم، با روی باز و چهره‌ای نورانی، کنارم می‌نشست و راهنماییم می‌کرد. می‌گفت؛ از رحمت خدا ناامید نشوید و بعد راه حلی برای مشکل پیش آمده پیدا می‌کرد و می‌رفت. من ایمان دارم که برادرم زنده است و شاهد اعمال ماست.

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «احمد مجرد» يكم فروردين 1341، در شهرستان بندرعباس به دنيا آمد. پدرش عباس، دست‌ فروش بود و مادرش معصومه نام داشت. تا سوم راهنمايی درس خواند. ششم آبان 1360، به عنوان بسيجی در زادگاهش مورد سوءقصد نيروهای سازمان مجاهدين خلق (منافقين) قرار گرفت و بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. پيكرش را در گلزار شهدای همان شهرستان به خاک سپردند.

رذ

شهیدی که حامی ‌مستضعفان بود

برادرم احمد به مردم محروم و مستضعف توجه خاصی داشت و بیشتر اوقات به یاری آنان می‌شتافت. بعضی از شب‌ها که خوابم نمی‌برد و یا از خواب بیدار می‌شدم او را می‌دیدم که در حالی که نماز می‌خواند اشک از چشمانش جاریست و یا بعضی از شب‌ها با صدای حزن آلودی قرآن می‌خواند و دعا می‌کند.

برادرم با اطرافیانش خوش برخورد بود اگر کسی با او دشمن می‌شد با آن شخص مدارا می‌کرد. احمد جوان مومن و خدا ترسی بود.

شهید انقلابی

کلاس پنجم ابتدایی بودم، احمد بیشتر بیرون از خانه بود و با شهیدان دامن‌باغ، سقایی و شمشیری به پخش و توزیع اعلامیه‌های امام می‌پرداختند. یادم می‌آید هر وقت وارد خانه می‌شد با صدای بلند حضورش را اعلام می‌کرد و یا‌الله می‌گفت. همیشه به پدرم در کارهایش کمک می‌کرد و هرگز دست از تلاش برای خوشنودی و رضای خداوند برنمی‌داشت.

من به زنده بودن برادر شهیدم ایمان دارم

هر بار که برایم مشکلی پیش می‌آمد، احمد را در خواب می‌دیدم، با روی باز و چهره‌ای نورانی، کنارم می‌نشست و راهنماییم می‌کرد. می‌گفت؛ از رحمت خدا ناامید نشوید و بعد راه حلی برای مشکل پیش آمده پیدا می‌کرد و می‌رفت. من ایمان دارم که برادرم زنده است و شاهد اعمال ماست. بارها به خوابم آمد و گفت؛ من زنده‌ام و شما را می‌بینم.

(به نقل از خواهر شهید، کشور مجرد)

انتهای پیام/

رذ

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده