خاطره‌‌ای از شهید «عیسی نیکان»
چهارشنبه, ۰۵ دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۳۴
همسر شهید تعریف می‌کند: او با فرزندانش بسیار مهربان بود؛ برایشان کتاب داستان می‌خرید و همیشه برایشان می‌خواند. سوره‌های قرآن و نماز را از همان کودکی به آن‌ها یاد می‌داد و می‌گفت؛ بچه‌ها باید از کودکی با این مسائل آشنا شوند. همیشه بر نماز خواندن فرزندانش تأکید داشت.

به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «عیسی نیکان» پنجم دی ماه 1345، در شهرستان بندرعباس ديده به جهان گشود. پدرش غلام، نگهبان سردخانه بود و مادرش زيبا نام داشت. تا پايان دوره ابتدايی درس خواند. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور يافت. يازدهم ارديبهشت 1365، در محور بانه هنگام نگهبانی توسط گروه‌های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به سر، دست و پا، مجروح و هفتم دی ‌ماه 1368، در بيمارستان بقيه‌الله تهران بر اثر عوارض ناشی از آن به شهادت رسيد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

زر

شهیدی که نماز ستون زندگی‌اش بود

از اخلاق شهید هرچه بگویم کم است. او چنان خوب بود که حتی با دشمن هم به نیکی رفتار می‌کرد. هیچ‌ وقت نمازش ترک نمی‌شد و همیشه در حال تلاوت قرآن بود.

قبل از رفتن به جبهه، زمینی داشت که می‌خواست در آن خانه‌ای بسازد. می‌گفت: «می‌خواهم در این زمین خانه بسازم تا وقتی به جبهه رفتم و شهید شدم، سرپناهی داشته باشید.» یکی از وصیت‌هایش این بود که اگر شهید شدم، مبادا گریه و زاری کنید؛ بر مصیبت صبر کنید و توکلتان به خدا باشد. همچنین سفارش می‌کرد که هرگز نماز را ترک نکنیم.

زمانی که همسرم شهید شد، دو فرزند داشت. او با فرزندانش بسیار مهربان بود؛ برایشان کتاب داستان می‌خرید و همیشه برایشان می‌خواند. سوره‌های قرآن و نماز را از همان کودکی به آن‌ها یاد می‌داد و می‌گفت: «بچه‌ها باید از کودکی با این مسائل آشنا شوند.» همیشه بر نماز خواندن فرزندانش تأکید داشت.

او به همسایه‌ها و نیازمندان نیز بسیار کمک می‌کرد. اگر کارگری برای کار به خانه می‌آمد، علاوه بر دستمزد، به او غذا هم می‌داد و می‌گفت: «او غریب است و این کار جای دوری نمی‌رود.»

روزی که می‌خواست به جبهه برود، بچه‌ها را بوسید و گفت: «مواظب خودت و بچه‌هایم باش.» و رفت، اما دیگر برنگشت.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

(به نقل از همسر شهید، کلثوم باخویش)

زر

زر

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده