اسارت - صفحه 16

آخرین اخبار:
اسارت
نگاهي به زندگينامه شهيد سيد محمدرضا واعظ مومني

مظلوم ترین نوجوان شهید/ سرِ بریده پاسدار شهید پس از یازده ماه اسارت ضد انقلاب

مردم وقتی عکس محمدرضای شانزده ساله را دیدند پرده از راز شهادت او برداشتند. بدنش را دفن کرده و سرش را برده بودند...

ششم آذر، سالگرد شهادت اولین شهید آزاده و جانباز کشور شهید «بهروز ترکاشوند»

بهزاد ترکاشوند، جانباز دفاع مقدس و برادر شهید، گفت: سه شنبه ششم آذرماه، بیست‌وهشتمین مراسم بزرگداشت شهید بهروز ترکاشوند باحضور برخی از مسئولان فرهنگی در منزل پدری شهید برگزار می‌شود.
گذري بر زندگينامه شهيد ناصر رشیدی کره سی

شهیدی که توسط ضدانقلاب دستگیر و ناجوانمردانه تیرباران شد

چندین بار توسط ضدانقلاب تهدید به مرگ شد. سرانجام آبان ماه ۱۳۶۷ در زادگاهش توسط ضدانقلاب دستگیر و ناجوانمردانه تیرباران شد و به شهادت رسید.
زندگی نامه و خاطره ای ناب از شهيد محمدعلي عظيميان

خاطره ای از شجاعت و شهامت حماسه ساز روستای گلین در محاصره ضد انقلاب

گفتم : پسرم! هرکس بیرون برود، ضدانقلاب او را به رگبار می بندد. ..

اسیری که در روز اربعین آزاد شد

یکی از اسرای جنگ ایران و عراق خاطره جالبی از چگونگی آزادی‌اش در روز اربعین را روایت می‌کند.

درنگي كوتاه در زندگي شهیدعبدالله صفائی

همزمان با پیروزی انقلاب عظیم اسلامی در 22 بهمن سال 1357 او نیز به صف مبارزان موحد و مسلح کردستان پیوست . و تا جان در بدن داشت بر علیه گروهکهای مزدور ضدانقلاب مبارزه کرد....
در سالروز شهادت«علی عزت ور» منتشر می شود؛

توصیه های مدبرانه شهیدی در اسارت

به خاطر حفظ قرآن و اسلام همیشه وحدت را حفظ و جلوی تفرقه و کارهای ضد اسلامی را شدیدا" بگیرید و با فساد مبارزه کنید با همدیگر مهربان باشید به نماز و روزه اهمیت بیشتری بدهید و مساجد را خالی نگذارید که دشمن خوشحال خواهد شد و با این منافقین ضد دین در هر کجا که هستند و در هر لباسی مبارزه کنید که بیاری خداوند بزرگ همگی نابود خواهند شد.

نامه های اسارت آزاده شهید محمود امجدیان به خانواده «بخش هشتم»؛ به قرآن پناه برید

هر دردی دارید وقتی به مشکلی برخورد می کنید به قرآن پناه ببرید که دوای همه درد ها است. قرآن را زیاد مطالعه کن. فراموش نشود.
سید حسین فرمی باف

آتش باران/اولین تجربه در خط مقدم

سید حسین فرمی باف از آزادگان یزدی و متولد سال 42 است که شانزدهم آبان 1361 به اسارت در آمده و تقریبا هشت سال در زندان‌های رژیم بعث عراق به سر برده است..

مصاحبه با جانباز و آزاده ای از شهرستان دلیجان

سید محمد رضوی متولد پانزدهم مهر سال 1342 در شهرستان کاشان می باشد با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بنا بر آموزه های دینی خود که آموخته بود اگر دشمن به خانه های شما یورش برد بر آنها بتازید که در غیر اینصورت مسلمان نخواهید بود.

معرفی کتاب؛«روزهای بی‌آینه»

«حسین لشگری» از آزادگان سال‌های دفاع مقدس است که 18 سال در بند رژیم عراق اسیر بود. وی سال 1387 به ایران بازگشت. «منیژه لشگری» همسر «حسین لشگری» خاطرات خود را از روزهای اسارات همسرش بازگو می‌کند

ماجرای شکنجه «بلبل خمینی» در اسارت

یکی از مداحان معروف اردوگاه به نام «جواد قندی» را مخفیانه به آسایشگاه ۶ آورده بودیم تا مراسم عزادری را برگزار کنیم. سربازی به نام «حسین» از قبل این مداح را شناسایی کرده بود.
برادر آزاده محمدعلی صمدی

شكنجه‌ های غیر قابل تصور اسارت

برادر آزاده محمدعلی صمدی در تارخ1365/11/11 به دست نیروهای بعثی گرفتار شده و در تاریخ1369/6/5 آزاد گشته است
معرفی حسینه شهدای استان کرمانشاه ( 5 )؛

حسینه شهیدمحمد ولی شیری زمان آبادی

شهید محمدولی شیری زمان آبادی سال 1341 در روستای زمان آباد از توابع استان کرمانشاه دیده به جهان گشود . وی تحصیلاتش را تا سال سوم متوسطه رشته تجربی ادامه داد سپس ترک تحصیل کرد پس از آن وارد ارتش شد و به عنوان ارتشی مشغول خدمت شد که در منطقه سرپل ذهاب به اسارت نیروی بعثی عراق در آمد سپس آزاد گشت و سرانجام در تاریخ 21 مهر 1371بر اثر ضایعات ناشی از اسارت به لقاء الله پیوست .

آزاده‌ای که هنوز لباس اسارت می پوشد

یک آزاده دفاع مقدس گفت: لباس اسارت برای من یک افتخار است چرا که یادآور روزهای سخت و حماسه بوده و یادآوری آن روزها برای من شیرین است.

حماسه های ناگفته؛ پايداري اسرا (17)

دشمن،‌ در روزهاي پاياني اسارت ،‌ يكي از برادران اسيرمان،‌كه از اهالي تهران و جوان و متعهد و شايسته اي بود...

حماسه های ناگفته؛ شهيدي غريب (16)

دشمن ايشان را شناسايي مي كند و به هر حال ،‌ زير شكنجه دشمن،‌ ايشان مريض مي شود و كمتر از يكماه كه مي گذرد به شهادت مي رسد...

شکنجه بعثی ها در روز عید/خاطره اسارت محمد علی صمدی

برادر آزاده محمدعلی صمدی در تارخ1365/11/11 به دست نیروهای بعثی گرفتار شده و در تاریخ1369/6/5 آزاد گشته است

حماسه های ناگفته؛ چوب خيزران (12)

هرچه آن شكنجه گر اهانت كرد،‌او سرش را بالا گرفت.سرانجام،‌به خشم آمد و با كابل كشيد تو صورت آن برادر.

حماسه های ناگفته؛ مؤذن زنداني (10)

يك جوان هفده سالهْ‌ ضعيف و نحيف، يك زماني،‌ موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثي آمد و گفت :" چيه ؟ اذان مي گويي؟‌بياجلو"!
طراحی و تولید: ایران سامانه